اینجــا بهــــار جلوه نما شد نشد نشد
صوت هـــزار نغمه سرا شد نشد نشد
باغ خیــــال و خاطره باشد بهشت من
خلد برین مسکن و جا شد نشد نشد
خون دل و سرشک نگه می کنم نثـــار
در پای یــــــار رنگ حنا شد نشد نشد
باشد فضـــولی نالـــه و فریـــاد نابجـا
قلب تپـــیده دست دعـا شد نشد نشد
گرد و غبار خود همــه را میدهم به باد
قصـــــرِ به آسمان خدا شد نشد نشد
از سجده ای ریـــــایی ندارم امید وصل
نضـج نفس درود و ثنــا شد نشد نشد
پاس حضـــــور مملکت عشق می کنم
بی باک یــار و اهل وفـا شد نشد نشد
جان داده ایم و نیست دگر شوق انتظار
دل را مقابل آیینــــه ها شد نشد نشد
اندیشـــــه ام ز پرتو طالعیست در رفاه
سیمـــرغ بخت کام روا شد نشد نشد
در بحر بیــــکران خــــرد من شنـــاورم
محمود دُر نصیبه ای ما شد نشد نشد
—————
چهارشنبه ۲۷ حمل ۱۳۹۳ هجری آفتابی
که برابر میشود به ۱۶ اپریل ۲۰۱۴ میلادی
ســــــرودم
احمد محمود امپراطور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر