۱۴۰۳ دی ۱, شنبه

بار الها! ذره ناتوان و حقیر وجودم در تسلط کبریایی توست

 


بار الها!

ذره ناتوان و حقیر وجودم در تسلط کبریایی توست،

 ای مالک مُلک ازل و ابد، که با تجلی انوار رحمت و جلالت، 

این عالم خاکی را به گلستانی از حقیقت و معرفت تبدیل نمودی.

 تویی که فرمانروای مطلق قلوبی و تاج ربوبیتت زینت‌ بخش جان‌های مشتاق است.

 تپش قلبم به نغمه ذکر قدسی تو موزون گشته و هر نفسم در سایه لطفت به آرامش جاودانه دست یافته است.

 در قلمرو هستی، هیچ اراده‌ای جز مشیت لاهوتی تو نافذ نیست و هیچ مدحی جز ثنای بی‌پایان ذات اقدست سزاوار نیست.


ای جان آفرین جان پرور!

تویی که با حضور قدسی‌ات، بندگانت را از ظلمات جهل و زنجیرهای هوای نفس آزاد ساخته ای و قلوب مشتاقان را به حریم امن محبت و نور وحدانیت رهنمون گشتی.

 در ظل عنایات بی‌پایانت، وجود فانی‌ام از تیرگی غفلت به نور بصیرت متصل شد و از فنا به بقا در محضر قدست راه یافت. تویی که هر ذره از هستی‌ام به انوار معرفتت زنده است و هر لحظه ای از عمرم به یاد تو تقدیس می‌گردد.


ای جانان مطلق و محبوب یکتای دل‌ها، 

وجودم آیینه‌ای از جلال توست، و در هر انعکاس آن، شوق وصال و رضایت تو شعله‌ور است. 

در این عالم پر از سراب و فریب، تنها در پرتو نور تو، جانی خالص به دست می‌آید. 

در هر ذره از این خاک، در هر نفسی که از نسیم الطاف تو برمی‌خیزد، لحظه‌ای از ابدیت تجلی می‌کند.


سپاسگزارم، که به من توفیق بخشیدی تا در عرصه شعر و ادب، زبان به ستایش زیبایی‌ها و حقیقت‌ها بگشایم

 و در مسیر معرفت گام بردارم.

 از لطف بی‌پایانت، در نور کلامت به روشنایی دست یافتم و در هر واژه از شعر، از انوار آسمانی تجلی یافته‌ای.

 تویی که به قلب‌هایمان روشنایی هدایت بخشیدی و ذهن‌هایمان را از تیرگی جهل رهانیدی، تا در این دیار پر از تلاطم و ظلمت، آرامشی از نور تو بیابیم.


ای یگانه جان آفرین، ای سرچشمه وجود و حقیقت!

تو را شکر می‌کنم که در تمامی لحظات عمرم، شعور و دانایی بیشتری در عرصه علم و ادب به من عطا کردی.

 به من توفیق بخش تا همواره در راه تعالی انسانیت و گسترش معرفت باشم و هر لحظه از عمرم را در خدمت به حقیقت و خدمت به خلق بگذرانم. 

مرا در این راهی که پر از فانی‌هاست، از خود و نفس رهایی بخش و در دریای بی‌کران معرفتت بیشتر مغروق کن تا در ابدیت زیر سایه سبز رحمتت قرار گیرم.

 

خداوندا! 

همواره مراقبم باش و آنچه که رضایت توست بر من بگمار. 

سعادت دارین را به من عطا کن، تا در جمع نیکوکاران حشر شوم و شرمسار این همه عنایات و الطافات نباشم.

آمین 

نویسنده: 

احمد محمود امپراطور Ahmad Mahmood Imperator 

۱۴۰۳خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر