۱۳۹۳ آذر ۱۸, سه‌شنبه

تاکی؟ به نامه نامِ ترا مختصر گرفت


تاکی؟ به نامـــــه نامِ تــرا مختصر گرفت
در پــرده های دل سخن عشق در گرفت
از چشــمِ من سرشک فـراقِ تو جوش زد
سر چشمـه را ز ابـــر خیال و جگر گرفت
روز بد آمــــد و غــــــم من صد هزار شد

نا آشنــــــــا و دوست بجانـــم تبر گرفت
در خون طپیـــده دید منِ درد کشتـــــه را
یـــــار گریــــز پا بخــــود عزم سفر گرفت
توسن سوار دشت جنـــون از رهی کمال
بوی گـــــــلاب را ز نسیمـی سحر گرفت
سفلـــه پذیر نیست اگـــــر چرخ کجمـدار
پس ساربان و ناقـــه چرا پشت خر گرفت
چشـم حباب پرده ای عصمت درید و رفت
اینجـــا صــــدف ز دامن پاکش گهر گرفت
سخت است اعتبار به گفت و شنود خلق
باید جــواب خویشتــــن از لال و کر گرفت
دیوانــــگان مجلس و، رنـــــدان چیـز فهم
از قلقــــل شـــراب معـــــانی ثمر گرفت
نامِ نیـــکو، مسنـــد جاویـــد بــوده است
این نکته را شنیـــــده و، باید به زر گرفت
تو رفتـــی و خـــدای تو باشد مـــرا گواه
محمـود از قیــــــامت کبــــــرا خبر گرفت

----------------------------
دوشنبه 17 قوس 1393 هجری آفتابی
که برابر میشود به 08 دسامبر 2014 میلادی
ســــــرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/ افغانستان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر