۱۳۹۳ آبان ۱۵, پنجشنبه

به کابل می‌روم



به جواب استقبالیه من

شاعر بزرگوار اکه نازنینم محترم محمد نعیم جوهر چنین نوشتند

از درِ غربت سرای دل به کابل می روم

در دیـارِ عـا شقـانِ پـاکِ بیـدل می روم

می‌روم در سر زمینِ امپراطورانِ شرق

دیـدن (محمودِ)خودبا دستهٔ گل می‌روم

گـر خـدا خواهدکنم دیـدار استـادِ بزرگ

نزدِسلطانِ زمان افشانده کاکُل می‌روم

من همان بیچارهٔ هردم شهیدم ای فلک

کز پی دیــدارِ رویش تا به زابل می‌روم

قسمتِ دیــوانــه را آخر رهـا ـکردم ز دل

بـا خرِ لنگِ زمـانـه سوی منزل می‌روم

بهر دیــدارِ رخِ مــاه پیــکر ی شغنانیم

پا برهنه از شبرغان تا سرِ پل می روم

جوهرِ فرمان روای آشتیم من هنوز

بدونِ تیر وتفنگ دنبالِ قاتـل می‌روم

---------
محمد نعیم جوهر

06/11/214

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر