۱۳۹۳ آبان ۱۴, چهارشنبه

مُلک معانی



به استقبال  دوست خردمند؛ شاعر والاگهر، برادر عزیز و بزرگوارم جلالتمأب
محترم محمد نعیم جوهر
که عزم سفر به کشور را دارند و اولویت سفرش شان را دیدار من عنوان نمودند سرودم.
----
جـان و جانــــانه و آن یـــار کهن می آید
جوهـــر ِ مُلک معـــــانی به وطن می آید
میرسد عطرِ گل عشق و نسیـــمِ سحری
فصل سبـــزینِ بهـــــاران و چمن می آید
غنچـه های خرد از سحِر طبـعِ موزونش
به ســر شـاخ چو بلبل به سخن می آید
آشیــــان داردی در قــــاف کمالات و هنر
به تماشــا دلـــی سوختــــه تن می آید
سوی پامیـــــر بلند مرتبـه و لعل بدخش
کــــوهِ المــــــــاسِ ادب، دُر یمن می آید
به چمن زار وطن بعد گذشت چند سال
سر و سرمست تک آهوی ختن می آید
گل سوری وشقایق شده مست و مخمور
پارســـا دامن این دشــت و دمن می آید
هست آرامشی روح و تن من گفتـــهء او
یدی بیضـــا دمی عیسی به بدن می آید
شــــاد گردد دل محمود به دیـدار رخ اش
داروی غصـــــه و انجــــــام محن می آید

----------------------------
چهارشنبه 14 عقرب 1393 هجری آفتابی

که برابر میشود به 05 نوامبر 2014 میلادی
ســــــرودم
احمد محمود امپراطور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر