درود ها و تحیات قلبی خود را خدمت سروران؛ خبره گان، عزیزان و صاحبدلان تقدیم میدارم.
شب گذشته با شاعر والاگهر و بلند قریحه جلالتمأب محمد نعیم جوهر به استناد وزن و قافیه غزلی را که چند روز پیش سروده بودم
( عشــق مــرا ســوی جنون می کشد
در سری راهی تو به خون می کشد )
در صفحه ای اجتماعیم مشاعره بدیهه نمودیم، خواستم شما بزرگوارن را نیز از این لحظات شیرین که داشتیم با خبر سازم.
دوشنبه شب 19 عقرب 1393 هجری آفتابی
که برابر میشود به 10 نوامبر 2014 میلادی
---------------------------------------------------------------
((((((((((((((((((((((((((((((((جریان مشــاعره )))))))))))))))))))))))))))))))))
عرض سلام وادب....!
-----------------------
نغمــــــــهٔ فریــــــاد و فغانِ مرا
دردِ تو از سینه بیرون می کشد
عاقبــــــت از دستی جفا ها یار
قامتی من پیــکر نون می کشد
جوهــــــر بیچاره ز هجــــرانِ تو
از جگرِ سوختـه خون می کشد
جوهر
----------------------------------
دورد به شاعر گرانقدر و بدیهه سرا عالجناب محمد نعیم جوهر که آوازه ی سحر گفتارش مرز شرق و غرب را شکسته و در محور کهکشان بیدلی راه می پیماید.
جوهـــر و محمود بر یــــــاد رخش
نشه ای تریاک و افیون می کشد
امپراطور
------------------------------------
جوهر و محمود به فرمان تو
یک رقم آواز بیرون می کشد
جوهر
------------------------------------
از کلامی جوهــــــر شیــرین سخن
مهوشان صد جلوه موزون می کشد
امپراطور
--------------------------------------
خامـــهٔ( محمود )برای( جوهر) اش
دجله را چون رودِ آمــون می کشد
جوهر
--------------------------------------
اکه جان برقرار باشید
شب گذشته با شاعر والاگهر و بلند قریحه جلالتمأب محمد نعیم جوهر به استناد وزن و قافیه غزلی را که چند روز پیش سروده بودم
( عشــق مــرا ســوی جنون می کشد
در سری راهی تو به خون می کشد )
در صفحه ای اجتماعیم مشاعره بدیهه نمودیم، خواستم شما بزرگوارن را نیز از این لحظات شیرین که داشتیم با خبر سازم.
دوشنبه شب 19 عقرب 1393 هجری آفتابی
که برابر میشود به 10 نوامبر 2014 میلادی
---------------------------------------------------------------
((((((((((((((((((((((((((((((((جریان مشــاعره )))))))))))))))))))))))))))))))))
عرض سلام وادب....!
-----------------------
نغمــــــــهٔ فریــــــاد و فغانِ مرا
دردِ تو از سینه بیرون می کشد
عاقبــــــت از دستی جفا ها یار
قامتی من پیــکر نون می کشد
جوهــــــر بیچاره ز هجــــرانِ تو
از جگرِ سوختـه خون می کشد
جوهر
----------------------------------
دورد به شاعر گرانقدر و بدیهه سرا عالجناب محمد نعیم جوهر که آوازه ی سحر گفتارش مرز شرق و غرب را شکسته و در محور کهکشان بیدلی راه می پیماید.
جوهـــر و محمود بر یــــــاد رخش
نشه ای تریاک و افیون می کشد
امپراطور
------------------------------------
جوهر و محمود به فرمان تو
یک رقم آواز بیرون می کشد
جوهر
------------------------------------
از کلامی جوهــــــر شیــرین سخن
مهوشان صد جلوه موزون می کشد
امپراطور
--------------------------------------
خامـــهٔ( محمود )برای( جوهر) اش
دجله را چون رودِ آمــون می کشد
جوهر
--------------------------------------
اکه جان برقرار باشید
دانش و فهــم و هنـر در هـر کجا
گنــج را از خاک قارون می کشد
امپراطور
------------------------------------
قسمتِ نا مهــــــــربانِ بختِ من
دیدنی هـــا را دگرگون می کشد
جوهر
------------------------------------
درود بزرگوار....!
آتشـــــی عشقِ که دارم در جگر
از دماغــــم دود قلیون می کشد
امپراطور
------------------------------------
محمــــودا بی بند و بارهایِ خلق
پای دشمن را ز قانون می کشد
جوهر
------------------------------------
ملتی درمـــــــانده ی ما، در وطن
رنج شادی باز و میمون می کشد
امپراطور
-------------------------------------
خامــــهء محمود من در پخته گی
واژه را از جیب مضمـون می کشد
جوهر
-------------------------------------
ابیات زیبایت نوازشم می کنم اکه جان.!
تن به تقـــــــــدیر الهیء داده ایم
نــاز مـا را ذات بی چون می کشد
امپراطور
-------------------------------------
دستی بی باکِ فلک بـــــار دیگر
ساغر ما را پُــر از خون می کشد
جوهر
------------------------------------
اکه جان به طبع نشه خرام شما درود ها...!
صورت خود را پــــری رو از حیـــا
در نقــــــــابِ شام اکسون می کشد
امپراطور
-----------------------------------
غم مخــــور ای (امپراطورِ) عزیز
ناز ما را چرخِ گـردون می کشد
جوهر
-----------------------------------
شهنشاه شعر و ادب میهنم جوهر صاحب ساغر آرزو هایتان لبریز از باده عشق بادا.
مرکب شاه از سر شوق و هوس
لب گزیدن های خاتون می کشد
امپراطور
------------------------------------
هر چــه می خواهد دلِ تنگـت بگو
نازِ سنگ را فرقِ مجنون می کشد
جوهر
-------------------------------------
مگذر از امـــــروز، فـــردا را که دید
یــــــــار اینجـا ناز اکنون می کشد
امپراطور
-------------------------------------
تیـــغ جوهر دار خود را جوهــــرم
بر سری نابخرد و دُون می کشد
امپراطور
------------------------------------
بس بوُد بی رحم این چرخ فلک
روغن ما را چو زیتـون می کشد
امپراطور
------------------------------------
از جگر خون میــــرود، از دیده، هم
چاشنـــــی عشق زرغون می کشد
امپراطور
-------------------------------------
در اخیر با نوازش معنوی دوستان گرانقدر و فرهیخته
محترمه استاد مریم امینیان؛
دوکتورس وحیده اطبای
و محترمه بانو Nooria Hudalla مشاعره من با محترم جوهر به پایان رسید.
*************************************************************
درودها بر این طبع لطیف و ذوق سلیم شما دوست نیک سرشت و صاحبدل ...بی ملال وجودتان ، پر توان قلمتان.
عشق یکسـان ناز درویش و تـوانگر می کشـد
این تـرازو سـنگ و گوهـر را برابر مـی کـشـد
آفـتــاب روز مـحـشـر بــیـشـتـر مـی سـوزدش
هرکه اینجا درد و داغ عـشق کـمتر می کـشـد
مریم امینیان
از کشور ایران
----------------------------------------------------
بسيار مشاعره عالي و جالب !
براي هر دو دوست دانشمند وشاعران گران أرج میهنم كاميابي وسر فرازي آرزو دارم .
وحیده اطبای
از کشور آلمان
----------------------------------------------------
شعر از زمرۀ آفریدههای انسان است که در پهنۀ گیتی و در درازنای زمان، همواره انسانها را با فسونکاریهایش در بند سحر داشتهاست. شعر سخنی است که از دل میخیزد و لاجرم بردل مینشیند. شعر جوشش جان است و خروش دل که همواره در بستر زمان، بر مسند شکوهمندش در تبلور بودهاست. شاعران بزرگ منش وطنم محترم جوهر و امپراطور عزيز را هزار ها درود.......
Nooria Hudalla
از کشور آلمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر