بی تو تنها تر از آنم که بودم هستم
خسته از وضع جهانم که بودم هستم
می تپم چون که تپیدن شده است عادت من
روز و شب در نوسانم که بودم هستم
من ز روزی ازلی زندگی عاشق بودم
گر شوم پیر جوانم که بودم هستم
هر کجا دانش و فرهنگ و هنر می جویم
در پی علم روانم که بودم هستم
نفرت انگیز ترین واژه برایم جنگ است
ز جمع صلح طلبانم که بودم هستم
از دو رویی و دو پشتی و دو رنگی سیرم
چون کف دست عیانم که بودم هستم
از بد انديش و سبک پاچه و حاسد دورم
دشمن دیده درانم که بودم هستم
کشتی عشق به دریایی ادب می رانم
شاعری سوخته جانم که بودم هستم
از بدخشانم و محمود سخن پردازم
ذره پرورده ای کانم که بودم هستم
---------
دوشنبه اول دلو۱۴۰۳ خورشیدی
سرودم
احمد محمود امپراطور
Ahmad Mahmood Imperator
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر