۱۳۹۳ بهمن ۶, دوشنبه

مشاعره فی البدیه با شاعران معاصر کشور عزیزم افغانستان



درود ها و تمنیات نیکم را به بزرگان، عزیزان و هوادارنم از صمیم دل تقدیم میدارم

دوشنبه شب 29 جدی 1393 هجری خورشیدی که برابر میشود به 19 جنوری 20
15 میلادی

بعد از نشر غزل:

( من آن لعل بدخشان می پسندم

پــری روی سخنـدان می پسندم
)

مشاعره فی البدیه مان با شاعران گران ارج میهنم چنین آغاز شد.

جریان مشاعره و شما.
_______


تحفه دست خالی ام این است..!

برای (محمود ) شاهزاده خود

پری روی بدخشان می پسندم


جوهر

فی البدیه

جهان به جوهر رویت جهان نیست

ترا با عشق و ایمان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

به کار خیر دعا گویست  جوهر

تو هر چه خواهی من آن می پسندم


جوهر

فی البدیه

دل بیچاره ام از بسکه خون است

بهر جا چشم گریان می پسندم


امپراطور

کباب بخاطر شعرم کباب وبریان شد خدا را شکر که باسم تشریف ندارد و گر نه...


کباب دونرم دود اش بر آمد

من از بهر تو تاوان می پسندم


جوهر
فی البدیه

در اینجا خانه ای دل گشت ویران

از اینجا عزم طیران می پسندم


امپراطور

فی البدیه


دل من از کباب ات بیشتر سوخت

که از شوری نمکدان می پسندم


امپراطور

منم از دل برای دوستان شاعر ما

به سر گل های پیمان می پسندم


مریم عظیمی

امید که رشته زیبای مشاعره تان نگسلد...


فی البدیه

به نوک نـــاوه گیر افتاده ام من

از این رو داغ هجران می پسندم


جوهر

سپاس عظیمی..!

فی البدیه


ز بس دیوانه گان عقل زیاد است

یکی با عهد و پیمان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

کجا بگذارمت ای جوهر من

ترا با شرح عنوان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

هزاران مصرع شیر وشکر را

برای همچو سلطان می پسندم


جوهر

سلطان محمود ام زنده باد........

فی البدیه

بنازم طبع مست و نکته سنج ات

که جوهر را چو مستان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

ز جان ودل برایت ای عزیزم

انیس ومونس و جان می پسندم


جوهر

فی البدیه

دعای خیری جوهر است با من

که من آن گیسو افشان می پسندم


امپراطور

هزاران گل در این گلزار رویید

گل هردو به یکسان می پسندم


مریم عظیمی

فی البدیه

اگر رفتم دو باره سوی کابل

گل مریم به جانان می پسندم

جوهر
از بیت زیبای خواهر مریم سپاسگزارم


فی البدیه

کجا رفتی که من در انتظارم؟

شب خود را چراغان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

گل لاله و مریم را عزیزان

ز باغ دل به مهمان می پسندم


جوهر

به کابل جوهر و محمود و مریم

به یک دیدار  خندان می پسندم


مریم عظیمی

سپاس از جوهر گرامی و محمود گرامی!!


فی البدیه

دیـــگر آب از سرم بالا پریده

فقط امواج و طوفان می پسندم

امپراطور

فی البدیه

مکن شکوه ز دنیا و زمانه

ترا سرشار و شادان می پسندم


مریم عظیمی

فی البدیه

به عشقت کار وبارم رفت از دست

چو مجنونت بیابان می پسندم


جوهر

فی البدیه

خوشحالم مریما از گفته هایت

ترا در بزم عرفان می پسندم


جوهر


فی البدیه

ز کار عشق دستت را نگیری

ز جوهر , شوق انسان می پسندم


مریم عظیمی

باز هم سپاس جوهر گرامی!



من آن لعلِ درخشان مى پسندم

يكى خال در زنخدان مى پسندم

دهانِ پسته و لبخند بر لب

زِ مرواريد دُكان مى پسندم

فروغ

امپراتور عزىزم مثل هميشه زيبا بود.

فی البدیه

زپشت پرده می گویی به جوهر

من آهوی گریزان می پسندم


جوهر
فی البدیه

فروغ نازنین من کجـــــــایی

ترابرچشم گریان می پسندم

جوهر


به بزم دوستان کم مایه هستم

مگر دل را بدینسان می پسندم

مریم عظیمی

امید است شما دوستان شاعرم جوهر گرامی و محمود گرامی ,

کمبودهای گفته هایم را با بزرگواری تان ببخشید!! روز و شب تان

را سرشار از خوشی میخواهم!! برای هردوی شما عزیزان خوش هستم!


ز سر من آمدم در خدمت تان

حضور هر یک تان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

فروغ و، جوهر و مریم بهر جا

همیشه گل به دامان می پسندم


امپراطور


حضورت سبز بادا احمد ما

صفا یت را چراغان می پسندم


مریم عظیمی
فی البدیه

سپاس از مریم خوشگوی و دانا

که هر بیت اش به جبران می پسندم

امپراطور

فی البدیه

به تا بستان برای دلبر خود

هوای سرد پغمان می پسندم


جوهر


فی البدیه

ببخشیدم که رفتم پشت دارو

وگرنه کی من آسان می پسندم

امپراطور

عزیزانم به نسبت خریدن دوایم برای چنددقیقه بیرون رفته بودم

معذرتم را بپذیرید.


فی البدیه


زمستان سردی بسیار دارد

منم این کنج دالان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

زدربار خدا یک دلبر خوب

برایت باب دندان می پسندم


جوهر


فی البدیه

بیا صیاد ما شو صید دل کن

ز سویت تیر و پیکان می پسندم


امپراطور

اکه جان...............!


فی البدیه

سر شوق آمدی جوهر به والله

ترا همچون دلیران می پسندم

امپراطور


دل ما صید دلدارست یکجا

و من دل را به دستان می پسندم


مریم عظیمی


فی البدیه


شده چندی که بیمارم خدایا

به درد خویش درمان می پسندم

جوهر

فی البدیه

اگر آن کافـــــــــر ملکی فرنگی

شود چون من مسلمان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

برو مریم گپ از گپ گذشته

دگرمن آن جهان بان می پسندم


امپراطور

همه درد و غصه دور از تن تان

که من جان سلامت بر شمایان می پسندم


مریم عظیمی

همیشه سبز و سلامت باشید دوستان گرانقدرم !

من به اجازه تان باید بروم! همیشه سرشار و سرفراز باشید , در بزم دل!!

حقوقِ مردو زن گرديد مساوى

دوبيتى هاى يكسان مى پسندم


فروغ

فی البدیه

اگر رفتی خــــدا یـــار تو مریم

بخود من لطف رحمان می پسندم


امپراطور

فی البدیه


فروغ آمد به بزم دل دوباره

قضاوت ها و میزان می پسندم


امپراطور

استاد بزرگوار کاکا گرانقدرم محترم حسن شاه فروغ صاحب بسلامت باشید.

فی البدیه

سپاس از آرزوی نیک محمود

مگر, رفتن شتابان می پسندم


مریم عظیمی

سپاس از سهم فروغ گرامی نیز!!

باز هم سبز و سلامت باشید.

فی البدیه

شتابان میروی الله نگهدار

برو مریم خرامان می پسندم

امپراطور
برای آن بتِ کافر دلِ خویش

فروغ نور ایمان می پسندم


فروغِ چشمانِ جوهر بسلامت باشد

جوهر


اکه جان....!


فی البدیه

به کار عشق جوهر کار آید

وگرنه من بیابان می پسندم


امپراطور


به صیدی بی پر وبالت محمود

کمی آب و کمی نان می پسندم


جوهر

آخ هی.........!

فی البدیه


هوا سرد است و برفِ نیست اینجا

تو باشی توت و تلخان می پسندم

امپراطور

فی البدیه

اگر حرفم قبولِ محمود افتد

زبانِ قصه پایان می پسندم


جوهر

فی البدیه

سلامت باشی جوهر اکه من

من هر بیت تو دیوان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

وگر نه تا به فردای دیگر من

کلامت از دل وجان می پسندم

جوهر


از گرسنه گی قریب است که روده کلان روده خورد را نوشیجان کند...


فی البدیه

زدسترخوان محمودم عزیزان

کباب مرغ بریان می پسندم


جوهر

خدانکند اکه جان..!

من در خدمتم

فی البدیه


کباب جوهر ما سوخت امشب

از این کارم پشیمان می پسندم


امپراطور

فی البدیه

برایت شادمـــــــانی دو عالم

شکوه و تخت شاهان می پسندم


امپراطور

زمحمود تابه جوهر دل بجویند

وصال یار به اوشان می پسندم

برای خود زمستانِ شرر زا

به آن هردو بهاران می پسندم


حداد


سپاس آقای حداد..!

فی البدیه


ز شور جوهر و مسعود حداد

همه ابیات و ارکان می پسندم


امپراطور
تكانيد چانته ها را از دوبيتى

من اين بكشوده دُكان مى پسندم

بسى از گفته هاى نغزِ و شيرين

ز گفتارِ عزيزان مى پسندم


فروغ


فی البدیه

کاکا عزیزالقدرم محترم حسن شاه فروغ صاحب از ابیات نغز شما ممنونم.
ز حسن دل پسند و پر فروغت

ترا چون ماه تابان می پسندم

بهر جا محفل و بزمت درخشان

هوایت را گلستان می پسندم

امپراطور


با سپاس فراوان از مشاعره زیبا و استقبال گرم سروران و بزرگواران

ختم مشاعره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر