۱۴۰۴ خرداد ۴, یکشنبه

سفیران درد و امید؛ ندایی به فرزندان هجرت‌کرده‌ی وطن - نویسنده: احمد محمود امپراطور

 

هم‌میهنان گرامی، اندیشمندان بزرگوار و دوستداران وفادار این سرزمین کهن!

با درودی از ژرفای تاریخ‌مان و عشقی به بلندای آسمان، سخنی از دل برمی‌آورم به امید آن‌که بر دل بنشیند.

بی‌تردید همگی ما از فراز و نشیب‌ های تلخ و رنج‌ آلودی که بر میهن‌ مان گذشته و همچنان می‌گذرد، آگاهیم؛ فراز هایی اندک و گذرا، و فرودهایی بس عمیق و فرساینده که نه‌فقط کالبد جامعه، بلکه روح و روان مردم ما را نیز آزرده‌اند.

 در دل این دوران دشوار، بسیاری از ما ـ خواه ناگزیر از شرایط و خواه با تصمیمی دردناک و سنجیده ـ مجبور به ترک خانه، خاک و خاطره شدیم؛ دل از دیار کندیم و روانه سرزمین‌هایی شدیم که در ذهن‌مان نوید آرامش، امنیت و افقی روشن‌تر را داشتند.

اما دریغا که واقعیت، چهره‌ای دیگر داشت؛ این مسیر، مملو از گردنه‌ های طاقت‌فرسا و سنگلاخ‌هایی جان‌سوز بود.

 شمار زیادی از هم‌میهنان مظلوم و دردکشیده‌ی ما هیچگاه به مقصد نهایی نرسیدند. 

برخی در مرزها ماندگار شدند؛ میان ماندن و رفتن، میان امید و یأس، و در دل بیابان‌ها و اردوگاه‌ها، با نگاهی چشم‌انتظار و دستانی خالی. 

گروهی دیگر، پس از گذر از وادی‌ های دشوار غربت، به آغوش وطن بازگشتند؛ خسته، آسیب‌دیده، مأیوس و گاه فراموش‌شده. 

این داستان غم‌انگیز، دریغا که همچنان ادامه دارد؛ گاه با شدتی افزون‌تر از گذشته، و قربانیانش تنها مردان و زنان نیستند، بلکه کودکان و جوانانی‌اند که آرزوی فردایی روشن را در دل می پرورانند.

امروز، مخاطب سخن من، آنانی‌اند که بر این موج خروشان سوار شدند و اکنون در سرزمین‌ هایی امن‌تر، در اروپا، آمریکا، کانادا، استرالیا و دیگر کشورهای توسعه‌ یافته، به ثبات نسبی رسیده‌اند. 

آنانکه با رنج، بردباری، تلاش و فداکاری، خود را از طوفان به ساحلی امن رسانده‌اند.

 سخنم با شماست، ای فرستادگان ناخواسته‌ی درد و آرزو، که اکنون میراث‌ دار فرصت‌ هایی هستید که هزاران نفر از آن محروم‌ اند.

امید دارم آنچه بر شما گذشته ـ درد فراق، زخم دوری، رنج مهاجرت و تلخی تبعیض ـ تنها زخمی بر جانتان نبوده باشد، بلکه مشعلی افروخته باشد در درونتان؛ چراغی برای ژرف‌نگری، برای آگاهی بیشتر، برای پالودن جان از کینه، تعصب و گذشته‌گرایی. 

بگذارید این تجربه، نه فراموشی میهن، بلکه باز تعریفی نوین از پیوند تان با آن باشد.

هم‌میهنان عزیز 

تاریخ پرآشوب ما، سرشار از روایت‌ های هجرت و اندوه، تبعید و ستم، جنگ و بی‌عدالتی‌ست.

 اما اگر با نگاهی دقیق‌ تر بنگریم، درمی‌یابیم که بخش بزرگی از این درد ها، زاییده‌ی ناآگاهی، تعصب، نبود گفتگو و روا داری، خود محوری و انکار انسانیت در دیگری بوده است. 

دنیای پیشرفته‌ای که امروز در آن زندگی می‌کنید، بر پایه‌ی تفاهم، عدالت، قانون‌ مداری و احترام به انسان شکل گرفته است. 

شما نه‌فقط ناظر این ساختار هستید، بلکه بخشی از آن شده‌ اید.

اکنون وظیفه‌ای سترگ بر دوش شماست؛ وظیفه‌ی انسان‌ بودن، آگاهی، و نمایندگی نسلی که هنوز در راه است.

 نخست، بیایید با خودمان آشتی کنیم. 

خود را بپذیریم، دوست بداریم و به ارزش وجودمان ایمان بیاوریم.

 این نخستین گام در گسستن زنجیر های تعصب و درد است.

 تا صلحی درون نگیرد، صلحی بیرونی نیز پا نخواهد گرفت.

و سپس، از موقعیت‌ هایی که اکنون در اختیار تان قرار دارد، به بهترین شکل بهره گیرید. 

در هر زمینه‌ای که توان و علاقه دارید، بیاموزید؛ بیفزایید؛ بیندیشید و در جامعه‌ای که شما را پذیرفته، نقش‌آفرین، مفید و خلاق باشید. 

زیرا در آینده‌ای نه‌چندان دور، شما می‌توانید به نیرویی مؤثر برای رشد و شکوفایی سرزمین مادری بدل گردید. 

بازگشت، صرفاً به معنای حضور فیزیکی نیست؛ هر اندیشه، هر نوآوری، هر تلاش مؤثر برای آگاهی و پیشرفت، بازگشتی ارزشمند و شریف است.

ولی اگر همچنان در افکار پوسیده، در باور های محدود و روایت‌ های کهنه و کدورت باقی بمانید، نه‌ تنها از مسیر پیشرفت بازمی‌مانید، بلکه در دل جوامع میزبان نیز به حاشیه رانده خواهید شد.

 مهاجرت، تنها عبور از مرزها نیست؛ دگرگونی‌ست در اندیشه، در فرهنگ، در شیوه‌ی زیستن و نگرش به جهان.

هم میهنان خردورز،

بدانید که ترک دیار، صرفاً گریز از خطر نبود، بلکه مسئولیتی مضاعف بر دوشتان نهاده است؛ مسئولیتی انسانی، اخلاقی و فرهنگی. 

نگاه ملت رنجدیده‌ی ما امروز به سوی شماست؛ به شما که از دل دشواریها برخاسته‌اید، به شما که می‌توانید پیام‌آور صلح، مهر، آگاهی و انسانیت باشید.

 شاید روزی، با افکار روشن و پُر از دانش و تجربه و دلی سرشار از عشق، به میهن بازگردید و سهمی در آبادانی آن ادا نمایید.

با خالصانه‌ترین احترام، مهر و فروتنی

نویسنده:

احمد محمود امپراطور

بهار ۱۴۰۴ خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر