۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

لیـــلیء شوق


سر و جان میدهم ات باز مرو لیلیء شوق
که ز من اشتـــر و این بانگ درا می رنجد

امپراطور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر