یادگاری از روزگاران شیرین
در سال ۱۳۸۶ خورشیدی، در یکی از روزهای مملو از خاطره، شخصی از دفتر «بابای ملت» به خانهی ما قدم رنجه فرمود. او نزد پدرم، شیر احمد یاور کنگورچی، آمد و با احترام تمام گفت:
«شماره تماستان را میخواهم تا به خانم لیلما حسینی، همسر شهزاده محمدنادر ظاهر، برسانم. چند روزیست که به کابل آمدهاند و در کارته سوم اقامت دارند.
جویای حال شما شدهاند و مرا مأمور یافتهاند تا شما را یافته، فرصتی برای دیدار فراهم آید.»
پدرم، که سالیان درازی از این بانوی بزرگوار بیخبر بود، چنان شادمان و متأثر شد که گویی عزیز گمشدهای را باز یافته است.
بیدرنگ شماره تماس خویش را در اختیار آن فرستاده نهاد.
روز بعد، خانم لیلما حسینی با پدرم تماس گرفتند و قرار دیداری نهادند.
آن روز، به گمان اغلب، جمعهای بود روشن و پرمهر.
منزل ما نیز در کارته سوم کابل بود و فاصله میان خانه هایمان، با موتر، بیش از سه دقیقه نمیشد.
رهسپار منزلشان شدیم.
آنگاه با پذیرایی شاهانه، ولی برخاسته از دل های پاک و سادهدلانه، روبهرو گشتیم.
خانم لیلما حسینی با چشمانی پر از مهر، دستان پدرم را بوسیدند و پدرم، با چشمانی نمناک، دستان ایشان را بوسه زدند.
با لهجهی شیرین هراتی و زبانی سرشار از مهر و ادب، بارها و بارها گفتند:
«شیراحمد جان، برادر عزیزم...
شکر خدا که زنده ماندیم و دیدار تازه شد.»
ساعاتی طولانی از آن روز را در گفتوگو و بازخوانی خاطرات دیرینه گذراندند؛
از روزگار وطن، از حضرت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، از جناب میر حیدر حسینی، و شهزاده محمد نادر یاد کردند.
من، خاموش و شگفتزده، تماشاگر و شنوندهی این دیدار پربار معنوی میان خواهر و برادری معنوی بودم.
در پایان، با اجازهی هر دو بزرگوار، چند قطعه عکس به یادگار گرفتم.
پدرم نیز همانجا، با طبع سرشار شاعرانهاش، رباعیای زیبا بداهه سرود و با خطی خوش تقدیم آن بانوی گرانمایه کرد.
شایان ذکر است که خانم لیلما حسینی در زمان سلطنت، استاد مادر گرامیام بودند و مادرم تا صنف هشتم، شاگرد وفادار ایشان بود.
و در تاریخ ۳۱ می ۲۰۲۵ میلادی که برابر میشود
۱۰ جوزا ۱۴۰۴ خورشیدی
۲۳ ذیالقعده ۱۴۴۶ هجری قمری
با اندوهی سنگین و ناباورانه، از صفحهی فرزند گرامیشان، شهزاده مصطفی ظاهر، خبر رحلت آن بانوی فرزانه، عفیفه و خدمتگذار صادق میهن را دریافتم.
این خبر، قلبم را لرزاند و غمی سنگین بر جانم نشست.
از درگاه پروردگار یکتا، برای روح پاک، نورانی و پر آوازهی آن بانوی شریف، طلب آمرزش و آرامش ابدی مینمایم.
همچنین، برای بازماندگان محترم شان، صبر جمیل و اجر جزیل آرزو دارم.
إنا لله و إنا إلیه راجعون
اللهم اغفر لها وارحمها وأسكنها فسيح جناتك
با نهایت اندوه و تأثر
نویسنده: احمد محمود امپراطور
کابل/ افغانستان
۱۴۰۴ خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر