۱۳۹۴ فروردین ۸, شنبه

مشاعره فی البدیه جوهر، امپراطور و رکین

دورد ها و تحیات نیک و پسندیده خود را خدمت خبره گان،
سروران و صاحبدلان از  ژرفاهای قلبم تقدیم میدارم..!
بدینوسیله به تمامی عزیزان و دوستدارنم که در هر گوشه
و کنار جهان بسر میبرند
فرارسیدن بهار نو ، جشن طبیعت
و سال 1394 هجری خورشیدی را تبریک و تهنیت

گفته و آرزوی صحتمند و بهروزی می نمایم.
شب گذشته مورخ 06 حمل 1394 خورشیدی پس از نشر غزل:
این خــــزان نوبهـار خواهد شد
دلبــــرم آشــــــکار خواهد شد
 در صفحه  اجتماعیم از طرف دوستان عزیز
و بی آلایشم مورد تحسین و تمجید فراوان قرار گرفت.
برای شما عزیزانم معلوم است که اکثراً من
و  شاعر والاگهر جناب محترم محمد نعیم جوهر
مشاعره فی البدیه در بعضی از صفحات اجتماعی دارم
و این غزل نیز طرف مشاعره فی البدیه قرار گرفت
که دوست گران ارج مان
محترمه بانوی سلطانه رکین هم حضور داشتند.
خواستم این مکاتبه زیبا و بیاد ماندی را
از طریق وبلاکم  به کلیه دوستانم شریک سازم،
 امید مورد توجه شما بزرگواران قرارگیرد.

امپراطور 



شما و جریان مشاعره فی البدیه
باعرض سلام به سلطان سر زمین عشق...

فی البدیه

آخر از گـردِ صفره ای محمود

جوهر، آیینــه دار خواهد شد


جوهر


درود به اکه بزرگوارم محترم محمد نعیم جوهر صاحب..!

فی البدیه


ز کلامی بلندِ جوهــــــــر عشق

دشت و کوه لاله زار خواهد شد


امپراطور


دورد به محمود عزیزم...

فی البدیه


عاقبت مشت خاکم ای محمود

سر راهت غبــــــار خواهد شد

جوهر


فی البدیه

اکه جان.........!


جوهــــر ملک بخـــردان آخـــر

بیــــــدل روزگـــار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه

 زسخن های هر دو مسند شعر

دل دیوانــه من بیقرار خواهد شد


رکین

برکت ببینی بانوی هنر و ادب..!

فی البدیه


طبعِ سلطانــــه را بنـــــــــازم من

مست و بی می خمار خواهد شد


امپراطور


محمودم بسلامت باشد....

فی البدیه


روز بـــازخواست حق فرخنــــده

اژدهـــار هـــا چو مــارخواهد شد


جوهر


فی البدیه

جوهـــر و احمـــدم که یار باشد

حرف کنـــــگم شکارخواهد شد


رکین


زنده باشی اکه جان زنده ام کردی..

فی البدیه


ریشه در سنـگ کی کند اقبال

گل خشکیــده خار خواهد شد


امپراطور


بانوی باوقار محترمه سلطانه رکین بهروز باشید.

فی البدیه


غـم مخــور ای رکیـن با همت

قامتت استــــــوار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه

آهـــی پر سوزی بیگنــــاهانم

خنجـــر ذوالفقـــار خواهد شد


جوهر


فی البدیه

ز سری لطفِ جوهـــر و احمد

این زمستان بهـار خواهد شد


رکین


ای اکه جانم...

شف و کوف کی کنــد اثر اینجا

تعـــــویضت نابکار خواهد شد


امپراطور


سپاس رکین بانو.....

فی البدیه


پــــای زاغ از چمن شود کوتاه

جای قمری و سار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه

راز نا گفتـــــــه دلت محمـود

به همــــه آشکارخواهد شد


جوهر



فی البدیه

اینقـــــــــدر شکوه ها نباید کرد

دستگیرت خداوندگار خواهدشد


رکین


اکه جان زنده باشی................

فی البدیه


روز آید که پست و بی همه چیز

پیش مـــــردم حمار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه
تاب سلطان کجا پیش تو است

روی شرمنـــده، یار خواهدشد


رکین


فی البدیه

به تو سلطانــه رکیــن گویـــم

قـــدر تو بی شمار خواهد شد


امپراطور


مرحبا به طبع بیدلیت محمود جان.........

فی البدیه


شکوه از جوهـــــر زمانه مکن

زهر مارهـــم بکار خواهد شد


جوهر


فی البدیه

ترسم از اشـک و ناله ای جوهر

همــــه جا جویــبار خواهد شد

امپراطور


بی سیلاب و بی قافیه گفتم چند چیزی معذورم دارید بزرگواران..

فی البدیه


من روم فکــــرخود کفن سازم

هرگپـــم داغــــدارخواهد شد


رکین


فی البدیه

ز غمی جفت و طاق آمــدنت

کار و بارم قمــــار خواهد شد


جوهر


بهار شدم از ابیاتت اکه جانم..

فی البدیه


بزن اینجــــا فلاش و طاس دگر

زندگانی گــــــــذار خواهد شد


 امپراطور


فی البدیه


مجلس گرم شان خــــراب نکن

حــــرف حق بیشمارخواهد شد


رکین


فی البدیه


بانو سلطانه طبـع تان زیباست

روزی با ابتــــــــکار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه


قصه ای ما و تو دراین عالـــــم

اکه جانــــــم شعار خواهد شد


جوهر


فی البدیه

خیر ببینی برکت ببینی اکه جان......


شاهی ملکِ ادب در این دوران

جوهــر با وقـــــــار خواهد شد


امپراطور



فی البدیه

 لطف دوستان خویش مدیونم

حرف راست ماندگار خواهد شد

رکین


فی البدیه

بارِ دیگر ز داغ های دلـــــــــم


هــــر طرف لاله زار خواهد شد


جوهر


فی البدیه

اکه جان......!


روزی آیــــم به دیدنت آلمـــان

منزلت بیــــــرو بار خواهد شد


امپراطور



فی البدیه

عمرت دراز و تنت صحت دوست ارزشمند و حکیمم...!


شعر سلطانه رکین آخـــــر

بر من خوشگوار خواهد شد


امپراطور



فی البدیه

گر بیــــــــایی کنار من روزی

دل من شهسـوار خواهد شد


جوهر



فی البدیه

اولین شعـــــــر من دراز نبود

شایـــــدم ماندگارخواهد شد


رکین


فی البدیه

وقتی نالیـــــــــدن دل جوهر

محمـــــودم انتظار خواهد شد


جوهر


فی البدیه

به کنـــــــار و برت ز یار و رفیق

همگی شان قطار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه

با همین طـــرز صحبتش آخر

سر جوهــــر بدار خواهد شد


جوهر



خدا نکند سرت در پناه خداوند........

فی البدیه


از کمال سخن ســـــرایی تو

طفل من نیســوار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه

رفت رکین ز جمع دوستانش

طعنه اش بیشمار خواهد شد


رکین



فی البدیه

خوش باشی و آسوده بانو رکین.!


مرو اینجا همه ز اهل دل اند

هر یکی پرده دار خواهد شد


امپراطور

فی البدیه

عوض نالــــه های شهنایی

ساز ماتـــم ستارخواهد شد


جوهر

فی البدیه


پاینده باشی اکه جانم......

شوخی بی بند و بار مجلس غیر

دور از ننگ و عــــــار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه

پوره دانــم ز دستت ای محمود

کار و بارم هـــــــزار خواهد شد


جوهر


فی البدیه

آخ هی............


نظــــرِ لطفِ جوهـــــر ِمعنی

برِ من اشتـــهار خواهد شد


امپراطور


فی البدیه

وقت رفتن بخــانه نزدیک است

شیف کارخانـــه قارخواهد شد


جوهر

خداحافظ محمود جان



فی البدیه

رهی نزن شیف قدر می داند

بری تو او بـــــــرار خواهد شد


امپراطور


شاعر والاگهر اکه بزرگوار محترم محمد نعیم جوهر از سخنان شیرین و بداهه شما و

بانوی ادب و هنر محترمه سلطانه رکین با پسندیده

ترین ابیات و واژگان تشکر و امتنان می نمایم.

برای شمایان و کلیه عزیزان و دوستان صحتمندی و بهروزی تمنا دارم.

شاد و کامگار باشید.

بدورد.......


فی البدیه

جنگ در میهن پــــر از دردم

کوتــــه و اقتصار خواهد شد


امپراطور

ختم مشاعره فی البدیه



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر