درود..!
دوستان عزیزم درست شش سال پیش در 13 حوت 1387 هجری آفتابی جشن تولدم را تجلیل کردم در آن شب جمع از دوستان با فامیل ما یک جا بودند در ختم محفل حضرت قبله ام جناب محترم شیر احمد یاور کنگورچی منا نزد خود خواست و کتاب مولانا بزرگ ( مثنوی معنوی ) را برایم اهداء کرد و در میان جمع حاضر با قلم خودشان این ابیات را در صفحه ای دفتر اول کتاب درج کرد و رویم را بوسید و برایم زندگی سبز و افتخارات بزرگ را تمنا کرد.
من اصلاً نمیدانم که در آنوقت چگونه احساس داشتم فقط اشک شادی صورتم را فرا گرفته بود. امشب به البوم تصاویر خانواده گی رفتم که چشمانم را این تصویر و نمونه خط پدرم بار دگر روشن ساخت و از مهر و عشق پدر بهره مند شدم و تا زنده ام آن خاطره شیرین و بیاد ماندی را فراموش نمی کنم.
خداوند حضرت قبله ام ( شیر احمد یاور کنگورچی ) را از ما و خانواده ای بزرگ دوستان معنوی و ملت نجیب بدخشان و افغانستان کم نسازد.
آمین
یکشنبه 15 سرطان 1393 هجری آفتابی
که برابر می شود به 06 جولای 2014 میلادی
احمد محمود امپراطور
کابل/ افغانستان
دوستان عزیزم درست شش سال پیش در 13 حوت 1387 هجری آفتابی جشن تولدم را تجلیل کردم در آن شب جمع از دوستان با فامیل ما یک جا بودند در ختم محفل حضرت قبله ام جناب محترم شیر احمد یاور کنگورچی منا نزد خود خواست و کتاب مولانا بزرگ ( مثنوی معنوی ) را برایم اهداء کرد و در میان جمع حاضر با قلم خودشان این ابیات را در صفحه ای دفتر اول کتاب درج کرد و رویم را بوسید و برایم زندگی سبز و افتخارات بزرگ را تمنا کرد.
من اصلاً نمیدانم که در آنوقت چگونه احساس داشتم فقط اشک شادی صورتم را فرا گرفته بود. امشب به البوم تصاویر خانواده گی رفتم که چشمانم را این تصویر و نمونه خط پدرم بار دگر روشن ساخت و از مهر و عشق پدر بهره مند شدم و تا زنده ام آن خاطره شیرین و بیاد ماندی را فراموش نمی کنم.
خداوند حضرت قبله ام ( شیر احمد یاور کنگورچی ) را از ما و خانواده ای بزرگ دوستان معنوی و ملت نجیب بدخشان و افغانستان کم نسازد.
آمین
یکشنبه 15 سرطان 1393 هجری آفتابی
که برابر می شود به 06 جولای 2014 میلادی
احمد محمود امپراطور
کابل/ افغانستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر