۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه
۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه
در قلب منی گم شده همسـایه خدا بود
در قلب منی گــــم شده همســـــایه خدا بود
بیـــگانه جـدا، دوست جـدا، عشق جـدا بود
آنچــــه که در این عالــم هستی نشد از من
مهـر و کـرم و لطف خوش عهد و وفا بود
در بحـــر خـیالات جنون خیـــز من هر دم
هـــر یک طپش قلب و نفس بانگ درا بود
شیـــــــرازه ای جنـــات برین شد عمل من
این جود گـــــران از کرم صدق و کفا بود
هر روز قیــامت بُوَد، هر لحظه ای محشر
بایـــد که ز موی ســـــر و ناخن شنوا بود
گل پیـــــــرهن خود بدرد، در چمـن شوق
بلبل ز غمـــی پـــاره یخن نوحه سرا بود
حاصل نشد از آب سرشک مزرعه ای سبز
هر چنــــد که خون دل من مشک سقا بود
در چشـــــم گهر پروری معشوقـــه پرستم
سنــــگ ره و گـــرد قدمش رنگِ طلا بود
حاسد نخــوری غبطه تو از طالـع محمود
در قسمت اش از روز ازل طبـع رسا بود
----------------------------
بامداد جمعه 04 ثور 1394 هجری خورشیدی
که برابر می شود به 24 اپریل 2015 میلادی
ســـرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سهشنبه
از گلشن تـو با نگهي چار ميروم
از گلشن تـــو با نگهـــي چـــار ميروم
با يک جهـان غصـــــه و ادبــــار ميروم
ديـگر مــرا تحمـل رنجي فـراق نيست
از خويش فارغــــم کن و بگــذار ميروم
اين سر که لايق سري زانوي تو نشد
بهــــر نوازشش به ســـري دار ميروم
آغوش من ترانــــه اي تنهاي سر دهد
دردم بــده به عشق ســـــزاوار ميروم
در باور و يقين من هستــي چو ابتــدا
اين را بــدان که سخت گرفتــار ميروم
صحــرا نشين و باديــه پيما شوم دگر
ناليـــده من ز کوچــــه و بـــازار ميروم
در بين آتش است جگر و قلبِ عاشقم
گــوي که پـا برهنــه ســـرِ خار ميروم
دامــان من که پر شــده از خون انتظار
بس باشــدم از اين گل و گلـزار ميروم
جور آمدم بدرگه اي دارالشِفاي عشق
افسوس زخــم خـورده و بيـمار ميروم
در دامن کفن سـر خود مي کنــم پناه
شرمنـــده پيش خــالقِ جبـــار ميروم
تن پوش قبر من کنيد از لاله اي سياه
تا حشــر در غـــم تـو عــــزادار ميروم
حرفِ دلِ شکستـــه اي محمود را شنو
از اين جهـــان به عالــم اســرار ميروم
----------------------------
بامداد سه شنبه 01 ثور 1394 هجري خورشيدي
که برابر مي شود به 21 اپريل 2015 ميلادي
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
۱۳۹۴ فروردین ۳۱, دوشنبه
۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه
این جهان باشد چو صحرای سپنج
این جهان باشد چو صحرای سپنج
تازه میگردد به هرجــا درد و رنج
بی خبــــر از بود و نابودیـــم مـــا
خفته ایم چون مـــار در بالای گنج
زنده گی استــــــاد معنی های جود
مرگ باشد لعبـــت خمیــــازه سنج
پیره زال ســر خوشِ بی بند و بار
خورده عالــــم را به انــواع تغنج
هــــر نفس فریـــادی ملکِ نیستی
ما هنــــوزم در غم این چار و پنج
تا زبان غنچه مان بشگفتـــه است
میشویم شیـــــرینی لب هـــای منج
بی شمار اینجـــــا رود از ما حیات
عمــــر را کی باشــــدی حد و بلنج
چرخ گردون است عقاب تیز چنگ
صیــــد هستی را کنـد ماننـــد ونج
یک نفس را امتیــــــــاز زندگیست
بگــــذر از این بــاده ای ناب کلنج
عاقبــــت محمود از این اجتمــــاع
عزم طیــــران میکند در کوی دنج
----------------------
بامداد دوشنبه 24 حمل 1394 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 13 اپریل 2015 میلادی
ســــــــــــــرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
1- سپنج = خانه موقت.
2- تغنج = ناز و کرشمه
3- منج = زنبور
4- بلنج = مقدار ، اندازه
5- ونج = گنجشک
6- کلنج = خودستایی ، تکبر
7- دنج = جای خلوت و آرام
تازه میگردد به هرجــا درد و رنج
بی خبــــر از بود و نابودیـــم مـــا
خفته ایم چون مـــار در بالای گنج
زنده گی استــــــاد معنی های جود
مرگ باشد لعبـــت خمیــــازه سنج
پیره زال ســر خوشِ بی بند و بار
خورده عالــــم را به انــواع تغنج
هــــر نفس فریـــادی ملکِ نیستی
ما هنــــوزم در غم این چار و پنج
تا زبان غنچه مان بشگفتـــه است
میشویم شیـــــرینی لب هـــای منج
بی شمار اینجـــــا رود از ما حیات
عمــــر را کی باشــــدی حد و بلنج
چرخ گردون است عقاب تیز چنگ
صیــــد هستی را کنـد ماننـــد ونج
یک نفس را امتیــــــــاز زندگیست
بگــــذر از این بــاده ای ناب کلنج
عاقبــــت محمود از این اجتمــــاع
عزم طیــــران میکند در کوی دنج
----------------------
بامداد دوشنبه 24 حمل 1394 هجری خورشیدی
که برابر میشود به 13 اپریل 2015 میلادی
ســــــــــــــرودم
احمد محمود امپراطور
کابل/افغانستان
1- سپنج = خانه موقت.
2- تغنج = ناز و کرشمه
3- منج = زنبور
4- بلنج = مقدار ، اندازه
5- ونج = گنجشک
6- کلنج = خودستایی ، تکبر
7- دنج = جای خلوت و آرام
۱۳۹۴ فروردین ۲۱, جمعه
اشتراک در:
پستها (Atom)