۱۴۰۴ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

 

بسم تعالی

یادنامه‌ی جاودان مرحوم مغفور رئیس آدینه‌بیک؛ روشنایی در تاریکی زمان!

تصویر مرحوم مغفور رئیس آدینه‌ بیک 


در گستره‌ی پر رمز و راز تاریخ، برگ‌هایی زرین و تابناک به چشم می‌خورند که درخشش‌شان، تاریکی‌های گذشته را روشن می‌سازد.

در میان این اوراق زرین، نام‌هایی نقش بسته‌اند که در زمان خود و در دل آیندگان نیز طنین‌انداز خواهند بود.


یکی از این نام‌های ماندگار، نام پر فروغ مردی‌ست که از جنس نور بود؛ رئیس آدینه محمد، مشهور به رئیس آدینه‌ بیک. نامی که همانند نگینی درخشان بر سینه‌ی تاریخ ولسوالی کشم ولایت بدخشان می‌درخشد و یادش، تا ابد در ذهن و دل مردمان آن دیار، زنده خواهد ماند.


او فقط یک فرد نبود، بلکه یک مفهوم بود؛ مفهومی از نیکی، مهر، و مسئولیت. مردی که بودنش، آرامش می‌آورد و رفتنش، داغی جاودانه بر دل‌ها نهاد. 

در نگاه مردم، او نماد خرد، مهربانی و ایثار بود. 

چون نوری در دل شب، چون امیدی در دل ناامیدی‌ها.


از همان نخستین روزهای کودکی، چشمان نافذش نشانی از آینده‌ای روشن داشت. 

رفتارش با هم‌سالانش نشان می‌داد که در دل کوچک او، بزرگی‌ای نهفته است. کودکی‌اش سراسر آرامش بود، گویی در دلش دنیایی وسیع از درک و توجه جاری بود.


در نوجوانی، با چهره‌ای مصمم و قلبی پر از آرزوهای بلند، پای در مسیر خدمت نهاد. 

شور در نگاهش موج می‌زد و امید در لبخندش پنهان بود. 

جوانی‌اش با دغدغه‌ی مردم آمیخته بود و هیچ‌گاه از دردهای اطرافیان غافل نماند.


با گذشت زمان، او به بلوغ سنی، فکری و اخلاقی رسید. 

مردی شد که همگان از بودنش احساس امنیت می‌کردند. 

هر که با او مواجه می‌شد، بی‌درنگ به عظمت درونی‌اش پی می‌برد.


لبخند همیشگی‌اش، مهر ویژه‌ای به چهره‌اش می‌بخشید.

 لبخندی که از عمق دل بود. 

هرگاه که می‌خندید، دل‌ها گرم می‌شدند، و هرگاه سخن می‌گفت، دل‌ها آرام می‌گرفتند.


خانه‌اش همواره باز بود، هم برای نیازمندان و هم برای دوستان. مهمان‌نوازی‌اش زبانزد خاص و عام بود؛ هر مهمانی که پا به خانه‌اش می‌گذاشت، خود را نه مهمان، بلکه صاحب‌خانه حس می‌کرد.

 با چای ساده و نانی گرم، دل‌ها را می‌خرید و محبت را به جان‌ها تزریق می‌نمود.


ساده‌زیستی، یکی از بارزترین ویژگی‌هایش بود. 

به تجمل نمی‌اندیشید و به تفاخر نمی‌پرداخت. 

لباس‌هایش ساده، اما تمیز و مرتب بود. 

خانه‌اش، هرچند بی‌آلایش، اما سرشار از صفا و محبت بود.


آدینه‌بیک باوری ژرف به آموزش داشت.

 به‌خوبی می‌دانست که کلید پیشرفت جامعه، آگاهی است.

 همواره تشویق‌گر دانش‌آموزان و مشوق معلمان بود. 

ساخت و تجهیز مدارس، تهیه کتاب و فراهم کردن زمینه‌ی آموزش برای دختران و پسران، بخشی از تلاش‌های بی‌وقفه‌اش بود.


او همچنین بهداشت را یکی از ارکان زندگی می‌دانست.

 تلاش نمود تا در روستاها، مراکز درمانی تأسیس کند، دکتران را تشویق به حضور در مناطق دورافتاده نماید و برای تأمین آب آشامیدنی سالم، چاه‌هایی حفر گردد. باور داشت که سلامت جسمی، لازمه‌ی ذهن سالم و جامعه‌ای بالنده است.


در زمینه‌ی زیرساخت‌ها نیز گام‌های بزرگی برداشت. ترمیم راه‌های بین روستایی، ساخت پل‌ها بر رودخانه‌ها، ایجاد و ترمیم سربند های آبیاری برای کمک به دهاقین و توسعه باغداری، تنها بخشی از خدمات او به مردم دیارش بود.


دل‌نگران جوانان بود؛ بی‌کاری‌شان او را آزار می‌داد. 

از همین رو، با ایجاد کارگاه‌های کوچک، تشویق به زراعت، مالداری، صنایع دستی و تجارت‌های خرد، زمینه‌ی اشتغال‌زایی را فراهم ساخت. 

معتقد بود که جوان بیکار، سرمایه‌ای فراموش‌شده است.


نگاهش به زنان، نگاهی از سر احترام و درک بود.

 آنان را ستون‌های اصلی خانواده و جامعه می‌دانست. با فراهم آوردن فرصت‌های آموزش، کارآفرینی و مشارکت اجتماعی برای زنان، آنان را از حاشیه به متن آورد و برای حضور مؤثرشان در جامعه، زمینه‌سازی نمود.


در عبادت، مردی خاشع و مؤمن بود. 

نمازهایش را با اخلاص می‌گزارد و هر شب، دعایش بدرقه‌ی آرامش مردم بود. قرآن را نه فقط تلاوت، بلکه فهم و عمل می‌کرد. تقوایش، به‌دور از ریا و دروغ، آیینه‌ی قلب پاکش بود.


رفتارش با بزرگان، مشحون از احترام و ادب بود و با کودکان، چون پدری مهربان برخورد می‌کرد. 

در مجالس، حضورش مایه‌ی برکت بود و سخنش، راه‌گشای دل‌های نگران.


سال‌ها خدمت کرد؛ بی‌هیاهو، بی‌منت. در پی نام و مقام نبود. هدفش فقط یک چیز بود: خوشبختی و رفاه مردم ولسوالی کشم.


اما دریغا... در ماه جوزای همان سال، در هنگامه‌ای که هنوز آفتاب عمرش به نیمه نرسیده بود و گام های به قله‌های 50 سالگی هنوز فاصله دو سه سال دیگر را داشت، ناگاه قلب مهربانش از تپش ایستاد. 

ایست قلبی، این وجود ارزشمند را از زمین گرفت و آسمانی ساخت.


خبر درگذشتش، چون تیر آتشین بر دل‌ها فرود آمد. 

کوچه‌های کشم بدخشان، رنگ اندوه گرفتند. 

پیر و جوان، زن و مرد، چشم‌انتظار آمدنی که دیگر هرگز رخ نداد، ماندند. چهره‌ی خندانش، جای خود را به قاب عکس و اشک چشم‌ها داد.


اما مرگ، پایان انسان‌های بزرگ نیست. آدینه‌بیک در دل‌ها زنده است. 

هر زمان نامش برده می‌شود، لبخند، اشک، احترام و یاد، با هم می‌آیند. راهش ادامه دارد، الهام‌بخش نسل‌های آینده.


قریه‌هایی چون کشم، هنوز هم نیازمند انسان‌هایی چون او هستند؛ مردانی و زنانی با دل‌های بزرگ، اندیشه‌های روشن و اراده‌هایی پولادین. باید مدارس بیشتری ساخته شود، مراکز درمانی گسترش یابد، کتابخانه‌ها رونق یابند، راه‌ها ترمیم گردد، سیستم آبرسانی بهبود یابد و فرصت‌های شغلی برای جوانان فراهم گردد.


با نبود آموزش، سلامت و زیرساخت، هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند پیشرفت کند. بدون همدلی و همت، هیچ رؤیایی به حقیقت نمی‌پیوندد. آدینه‌بیک این را می‌دانست و برای آن زیست.


باشد که نسل‌های آینده، مشعل فروزان او را در دست گیرند. با ایمان، تلاش، صداقت و مهربانی، راهش را ادامه دهند.


یادش گرامی، نامش جاودانه، و روان پاکش در جوار رحمت الهی، آرام باد.


نویسنده: احمد محمود امپراطور 

بهار 1402 خورشیدی 

2023 میلادی 

کابل/ افغانستان

۱۴۰۴ فروردین ۳۱, یکشنبه

مجله بویوک توران

 






با سلام و نهایت ادب،

عمیق‌ترین احساس سپاس و امتنان خویش را تقدیم می‌دارم

 به خانواده فرهیخته، اندیشمند و فرهنگ‌دوست 

مجله وزین و ارجمند «بویوک توران»؛ به‌ویژه:


جناب آقای فرهود احمد جان‌اف، رهبر فرزانه، بصیر و اندیشه‌ورز پروژه


جناب آقای نور مراد کریم‌زاده، سردبیر دقیق‌نگر و فرهیخته


جناب آقای خالق حکیم، قائم‌ مقام ارجمند و گران‌مایه


بانو مهرنسا رضیقوا، طراح هنرمند و آفریننده‌ی صفحاتی زیبا و دل‌نواز


بانو بهاره کریم‌ اوا، دبیر پرتلاش، نکته‌سنج و دغدغه‌مند


از الطاف ارزشمند، همت والا و نگاه بزرگ‌منشانه‌ی شما 

در انعکاس معرفی مختصر و سروده‌ هایی از این‌جانب در آن نشریه پربار، صمیمانه سپاسگزارم.


بی‌گمان، این توجه فرهیخته‌ محور شما نه‌ تنها مایه‌ی دلگرمی و انگیزشی ژرف برای این کمترین بود، بلکه نشان روشنی‌ست از حمایت صادقانه‌ تان از ساحت اندیشه، هنر، فرهنگ و شعر ناب.


از درگاه حضرت حق، تداوم توفیق، 

سلامت همیشگی و افق‌ هایی روشن و سرشار از کامیابی در مسیر خدمت به فرهنگ و فرزانگی برای‌تان مسئلت دارم.


با نهایت ارادت و احترام،

احمد محمود امپراطور

شاعر و نویسنده

از کشور افغانستان

۱۴۰۴ فروردین ۲۸, پنجشنبه

نفس آریم برون شمس و قمر می سوزد

تصویر احمد محمود امپراطور 
۱۴۰۴/۱/۲۸ خورشیدی 

 

نفس آریم برون شمس و قمر می سوزد

تنِ ما در تپش آباد جگر می‌سوزد

بسکه در قلزمِ گردابِ جهالت غرقیم 

ادب و معرفت و شعر و هنر می‌سوزد 

بچه ها ناخلف و مادرِ مسکین ناچار 

از غمِ روزی دو چشمانِ پدر می سوزد 

حلقه‌ ای دامِ بلایم به چشمِ همگان 

که ز ما مهلکه و ترس و خطر می سوزد

آنقدر پا گلِ بختِ نگون گیر هستیم

 که به وضعِ اسفِ ما دل خر می سوزد

بس سیاه بخت و سیهکار و سیه گام شدیم

چمن و باغچه و سير و چکر می سوزد

آفت اندیشیم و آفت نگه و آفت عمل 

سعی می لرزد و اذهان و خبر می سوزد 

با چنین شعله‌ای جانسوز که داریم محمود

چشمه‌ و دجله و دریا و شمر می سوزد

-------------- 

پنجشنبه ۱۴۰۴/۱/۲۸ خورشیدی 

که برابر میشود به April 17, 2025

سرودم 

احمد محمود امپراطور

۱۴۰۴ فروردین ۲۲, جمعه

انسان‌های فاقد اصل و نسب، هرچند به مدارج بلند علمی دست یابند

 


سخن شاعر 

انسان‌های فاقد اصل و نسب، 

هرچند به مدارج بلند علمی دست یابند، 

و گرچه به مقامات والا یا ثروت فراوان برسند، 

اما همچنان بی‌ریشه و تهی‌مایه باقی می‌مانند. 

سرانجام، روزی طینت ناپاک و ذات حقیقی‌شان هویدا خواهد شد،

 چرا که جوهر وجود را نه تحصیلات دگرگون می‌سازد 

و نه مقام و مکنت می‌پوشاند.

با مهر

احمد محمود امپراطور

۱۴۰۴ فروردین ۲۱, پنجشنبه

زندگینامه و آثار احمد محمود امپراطور

شاعر روشن‌ضمیر؛ 

روایت زندگی و آثار احمد محمود امپراطور: 


شاعر اهل بدخشان افغانستان است که در ۱۳ حوت سال ۱۳۶۳ هجری شمسی متولد شده است. 


او به خاطر اشعار زیبا و عمیق خود در ادبیات افغانستان شناخته شده است.


  او معمولاً به مسائل اجتماعی؛ فرهنگی، طبیعت و عشق می‌پردازد. 


امپراطور یکی از شاعران تاثیرگذار و محبوب در میان مردم افغانستان است و توانسته با استفاده از زبان ساده و موثر، احساسات و تجربیات زندگی را به زیبایی بیان کند.


امپراطور در سال ۱۳۶۳ هجری شمسی متولد شده است.


اگر سال ۱۴۰۳ هجری شمسی را در نظر بگیریم، او در حال حاضر حدودا ۴۰ سال سن دارد. 


شخصیت احمد محمود امپراطور: 


احمد محمود امپراطور شخصیت چند‌ بعدی و ارزشمند است که ابعاد مختلفی از زندگی‌اش او را برجسته کرده‌.


 او شاعری عمیق و اندیشمند با تخصص در موضوعات عشق، عرفان و زیبایی‌های معنوی است و اشعارش بر دل‌ها تأثیر می‌گذارد، تا جایی که او را «شاعر دل‌ها» می‌نامند.


وی به دلیل چهره زیبا و جذاب، با موهای بلند و ابروهای مشکی، به "یوسف ثانی" نیز مشهور شده است. 


او علاوه بر چهره دل‌نشین، رفتاری مهربان، متواضع، و شوخ‌ طبع دارد. با وجود طنز و لطافت، او در کارهای خود بسیار جدی و متعهد است.


احمد محمود امپراطور هنرمندی خلاق است که علاوه بر سرودن شعر، به طراحی گرافیکی نیز می‌پردازد و آثار هنری زیادی خلق کرده است. او در کنار فعالیت‌های ادبی و هنری، به مردم‌دوستی نیز شهرت دارد و در خدمت به دیگران، به‌ویژه از طریق دانشش در زمینه طب گیاهی، تلاش می‌کند.


او فردی است که در هر کاری که انجام می‌دهد، نیکی و خیر را به دیگران هدیه می‌کند. این ترکیب از عشق، هنر، دانش، و خیرخواهی، شخصیت او را به نمادی از محبت و خرد در جامعه تبدیل کرده است.


اشعار و دکلمه‌های احمد محمود امپراطور با موضوعات متنوعی مانند عشق، طبیعت، هویت فرهنگی و مسائل اجتماعی سروده شده‌اند. 


او در اشعار خود به زیبایی از زبان و واژگان ساده اما عمیق استفاده می‌کند


تا احساسات و تجربیات زندگی را بیان کند. 


دکلمه‌های او نیز با صدای آرام و دلنشین، مخاطبان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. 


اشعار او به صورت غزل؛ مثنوی؛ قصیده؛ مخمس؛ مثلث، مستزاد، رباعی و چهارپاره هستند و هر کدام از این قالب‌ها را برای بیان بهتر موضوعات انتخاب می‌کند.


دکلمه‌های او نیز از طریق رسانه‌های مختلف منتشر شده و طرفداران زیادی دارد، 


زیرا او با قدرت بیان بالا و صدای جذاب خود توانسته است ارتباط قوی‌ با مخاطبان برقرار کند. 


برخی از موضوعات مورد علاقه او در اشعار عبارتند از: 


- عشق و دلبستگی‌های عاطفی


- فرهنگ و هویت افغانستان 


- دردها و مشکلات اجتماعی


- صلح و آرامش 


- طبیعت و زیبایی‌های آن 


امپراطور با این اشعار و دکلمه‌ها، به یکی از چهره‌های برجسته در ادبیات معاصر افغانستان تبدیل شده است.


دوران جوانی امپراطور دوره‌ای از رشد فکری و هنری او بوده است.


در این دوران، او با علاقه و شور و شوق به مطالعه و نگارش شعر پرداخت و توانست به تدریج سبک خاص خود را در شعر ایجاد کند. اشعار او از همان آوان جوانی نشان از ذهنی جستجوگر و روحی حساس داشت که به مسائل اجتماعی؛ فرهنگی، عارفانی و عاشقانه با دیدی عمیق نگاه نموده.


امپراطور در دوران جوانی تحت تاثیر تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانستان قرار گرفته و این تجربیات در اشعار او منعکس شده است. 


او از همان زمان شروع به خلق اشعاری کرد که به موضوعات مهم و پیچیده می‌پردازند


و با استفاده از زبانی ساده و قابل فهم، این مسائل را به خوانندگان منتقل نموده است. 


دوران نو جوانی او پر از تلاش برای بهبود هنر شعری‌اش بوده، و در این راه، او از منابع مختلفی الهام گرفته است، از جمله ادبیات کلاسیک فارسی دری و آثار شاعران برجسته افغانستان. این تلاش‌ها، تمرینات و نبوغ او، زمینه‌ ساز شد تا به یکی از شاعران برجسته و محبوب در ادبیات افغانستان گردد. 


شخصیت فردی:

احمد محمود امپراطور، شاعر و ادیب اهل بدخشان افغانستان، به عنوان فردی با شخصیت پیچیده و عمیق شناخته می‌شود. در طول زندگی خود تأثیر زیادی بر ادبیات افغانستان گذاشته است. 


شخصیت او معمولاً به عنوان فردی متفکر، با بینشی فلسفی و نگاه عمیق به زندگی توصیف می‌شود. 


ویژگی‌های شخصیتی او شامل مهربانی، انسان‌دوستی، و تعهد به ارزش‌های فرهنگی و ادبی بوده است.


اشعار او اغلب بازتاب‌دهنده افکار و احساسات عمیق انسانی، درد و رنج مردم، و آرمان‌های والای انسانی است.


این نشان از ذهنی پرشور و قلبی حساس دارد که همواره در جستجوی معنای زندگی و حقیقت بوده است. 


او همچنین فردی پایبند به اصول اخلاقی و انسانی در جامعه شناخته میشود


و همین ویژگی‌ها موجب محبوبیت و احترام زیادی در میان مردم و همکاران ادبی‌اش شده است. 


پدر و مادر:


امپراطور به پدر و مادر به عنوان بزرگترین نعمات الهی و زندگی انسان نگاه می‌کند.


او آنها را منبع اصلی عشق، فداکاری و الهام می‌داند.


در دیدگاه او، پدر و مادر نه تنها مسئولیت بزرگ تربیت فرزندان را بر عهده دارند، بلکه از طریق رفتار و ارزش‌های خود، الگوهایی برای زندگی معنوی و اخلاقی فرزندانشان هستند. 


امپراطور به اهمیت احترام به پدر و مادر تأکید دارد و آن‌ها را شایسته بالاترین درجه محبت و قدردانی می‌داند.


او باور دارد که خدمت به والدین و مراقبت از آنها، وظیفه‌ای انسانی و اخلاقی است که هر فرد بی قید و شرط باید به آن پایبند باشد. 


از نظر او، پدر و مادر با از خود گذشتگی و عشق بی‌پایان خود، پایه‌های اصلی هر خانواده و جامعه‌ای را می‌سازند و نقش آنها در شکل‌دهی به شخصیت و آینده فرزندان غیرقابل جایگزینی است. 


دیدگاه مذهبی: 


امپراطور دیدگاه‌ دینی و مذهبی خاصی دارد که در آثار او نیز بازتاب یافته است.


اگرچه او بیشتر به عنوان یک شاعر شناخته می‌شود، اما درک او از مسائل مذهبی و دینی نیز بخشی از شخصیت و آثارش را تشکیل می‌دهد. 


دیدگاه مذهبی او به نظر می‌رسد با نوعی نگاه باز و انسانی به دین همراه بوده است. 


او یک مسلمان با دیانت و به مسائل اخلاقی، معنویت، و انسانیت توجه خاصی داشته و در آثارش به ارزش‌های اخلاقی و اصول انسانی و اسلامی اشاره کرده است. 


هرچند که او به دین و مسائل مذهبی پایبند بوده، اما رویکردش به دین و مذهب بیشتر از زاویه‌ای انسانی و اخلاقی بوده و کمتر به تعصبات و قالب‌های سنتی محدود میگردد. 


در اشعار و نوشته‌هایش، نوعی جستجو برای حقیقت و معنا دیده می‌شود، 


که می‌تواند نشان‌دهنده علاقه‌اش به بعُد معنوی زندگی باشد. 


این نگاه معنوی و فلسفی او را از بسیاری شاعران و ادیبان متمایز کرده است. 


احمد محمود امپراطور به شعر: 


به عنوان یک وسیله‌ی قوی برای بیان احساسات، افکار، و تجربیات انسانی نگاه می‌کند. 


او شعر را نه تنها یک هنر، بلکه یک ابزار ارتباطی می‌بیند که می‌تواند به عمق قلب و روح انسان‌ها نفوذ کند. امپراطور باور دارد که شعر می‌تواند تأثیرات عمیقی بر مخاطبان داشته باشد و آنها را به تفکر، احساس، و عمل وادارد. 


از دیدگاه امپراطور، شعر نه تنها وسیله‌ای برای ابراز احساسات و عواطف شخصی است، بلکه همانند ابزار فرهنگی و اجتماعی نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. او معتقد است که شعر می‌تواند بازتاب دهنده‌ی وضعیت اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی یک جامعه باشد و از این رو، مسئولیت‌های بزرگی را بر دوش شاعران می‌گذارد. 


همچنین، امپراطور به زیبایی و ظرافت زبان در شعر توجه ویژه‌ای دارد. او شعر را هنری می‌داند که با استفاده از زبان، می‌تواند تصاویر زیبا و معانی عمیق را در ذهن مخاطب ایجاد کند. 

به همین دلیل، در اشعار خود از زبان فاخر و تصویری استفاده می‌کند تا پیام‌های خود را با نهایت تأثیرگذاری به مخاطب برساند. 


از دیدگاه امپراطور، شعر نه تنها یک هنر است، بلکه یک رسالت انسانی برای بیداری و آگاهی دادن به مردم نیز محسوب می‌شود.


در مجموع، برای امپراطور، شعر یک سفر معنوی و هنری است که هم شاعر و هم مخاطب را به دنیایی پر از معنا، احساس و تفکر می‌برد. 


زن: 


امپراطور به نقش و جایگاه زنان در جامعه نگاه ویژه‌ای دارد و همواره از برابری و حقوق زنان دفاع کرده است.


و معتقد بر این است که زنان نه تنها ستون خانواده بلکه پایه‌های اصلی پیشرفت و توسعه‌ی یک جامعه هستند.


امپراطور زنان را قشری دارای ظرفیت‌های بالای فکری، هنری و اجتماعی می‌بیند و بر این باور است که توانایی‌های آنان نباید نادیده گرفته شود. 


در اشعار و نوشته‌هایش، بر اهمیت آموزش و توانمندسازی زنان تأکید می‌کند و معتقد است که جامعه‌ای که زنان در آن از حقوق برابر برخوردار نباشند، هرگز به رشد و توسعه‌ی واقعی دست نخواهد یافت. او همچنین به نقد تبعیض‌ها و نابرابری‌های جنسیتی می‌پردازد و از لزوم ایجاد فضایی که در آن زنان بتوانند به تمامی پتانسیل‌های خود دست یابند، سخن می‌گوید. 


از دیدگاه امپراطور، زنان باید از فرصت‌های برابر با مردان در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برخوردار باشند. او همچنین به نقش مهم زنان در تربیت نسل‌های آینده اشاره می‌کند و بر این باور است که زنان آگاه و تحصیل‌کرده می‌توانند تأثیرات عمیقی بر شکل‌گیری آینده‌ی جامعه داشته باشند. 


مطالعه: 


امپراطور به اهمیت مطالعه به یکی از عوامل کلیدی برای رشد فردی و اجتماعی تأکید زیادی دارد. او مطالعه را راهی برای گسترش دانش، پرورش فکر، و تقویت اندیشه می‌داند. از نظر او، مطالعه دریچه‌ای است که انسان را به افکار جوامع مختلف آشنا می‌کند و به او کمک می‌کند تا به فهم عمیق‌تری از زندگی، جامعه، و خود دست یابد. 


امپراطور معتقد است که مطالعه نه تنها به فرد امکان می‌دهد تا آگاهی و اطلاعات خود را افزایش دهد، بلکه باعث می‌شود تا فرد بتواند با دیدگاه‌های مختلف آشنا شود و به تفکر انتقادی بپردازد. او مطالعه را یک نیاز ضروری برای هر انسانی می‌بیند که به دنبال رشد و پیشرفت در زندگی خود است. 


همچنین، امپراطور باور دارد که مطالعه می‌تواند باعث تغییرات مثبت در جامعه شود. او از مردم می‌خواهد که با مطالعه و آگاهی، نقش فعال‌تری در جامعه ایفا کنند و به شکلی آگاهانه در تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات اجتماعی شرکت کنند.  


موسیقی:


امپراطور موسیقی را یکی از زیباترین و مؤثرترین هنرها می‌ داند. 


او معتقد است که موسیقی توانایی ایجاد ارتباط عمیق با احساسات و عواطف انسانی را دارد و می‌تواند پل ارتباطی میان فرهنگ‌ها و مردم باشد.


از دیدگاه او، موسیقی یک زبان جهانی است که می‌تواند انسان‌ها را فراتر از مرزها، زبان‌ها و تفاوت‌های فرهنگی به هم نزدیک کند. 


او همچنین به نقش درمانی موسیقی اشاره دارد و بر این باور است که موسیقی می‌تواند تأثیر مثبتی بر روح و روان انسان داشته باشد. موسیقی برای امپراطور ابزاری است که می‌تواند به تسکین دردها، تقویت امید، و بیان احساساتی که شاید با کلمات قابل بیان نباشند، کمک کند. 


در اشعار و نوشته‌هایش، به زیبایی‌های موسیقی اشاره می‌کند و گاهی موسیقی را با احساسات ناب انسانی همچون عشق، اندوه، و شادی مقایسه می‌کند. او موسیقی را یکی از منابع الهام برای شاعران و هنرمندان می‌داند و تأکید دارد که موسیقی می‌تواند روح خلاقیت را در انسان بیدار کند.


وطن: 


امپراطور در آثار و اشعار خود به موضوع وطن به شکل بسیار عمیق و احساسی پرداخته است. 


او وطن را نه فقط یک مکان جغرافیایی، بلکه نماد هویت، تاریخ و فرهنگ ملت خود می‌بیند. و در اشعارش از وطن به مکانی که انسان را با ریشه‌هایش پیوند می‌دهد یاد می‌کند و به تأکید بر عشق به وطن و مسئولیت‌هایی که هر فرد نسبت به آن دارد، می‌پردازد. 


برای او، وطن یعنی جایی که در آن ارزش‌ها، فرهنگ، نژاد و زبان مردم حفظ می‌شود و از این جهت، وطن برای او مقدس و باارزش است.


در اشعارش وطن را مادری مهربان و گاهی به سرزمینی زخم‌خورده یاد می‌کند


که نیاز به حمایت و حفاظت دارد. 


همدیگر پذیری: 


امپراطور همدیگرپذیری را یک اصل اساسی در جامعه انسانی می‌داند. 


معتقد است که برای رسیدن به یک جامعه‌ی مترقی و صلح‌آمیز، افراد باید توانایی پذیرش و احترام به تفاوت‌های یکدیگر را داشته باشند. 


باور دارد که تنوع فرهنگی؛ زبانی؛ نژادی، مذهبی و فکری نباید منجر به جدایی و دشمنی شود، 


بلکه این تفاوت‌ها می‌توانند منابع متعین برای یادگیری و تقویت همبستگی اجتماعی استفاده شوند.


او همدیگرپذیری را شرط لازم برای ایجاد همزیستی مسالمت‌آمیز و کاهش تنش‌ها و اختلافات در جامعه می‌داند. 


در اشعار و نوشته‌هایش، امپراطور به ضرورت درک و پذیرش دیدگاه‌ها و عقاید مختلف تأکید می‌کند و همواره به انسان‌ها توصیه می‌کند که با قلبی باز و ذهنی پذیرنده و روشن به دیگران نزدیک شوند.


این نوع نگرش از دیدگاه او می‌تواند به ایجاد یک جامعه‌ی که در آن عدالت اجتماعی، صلح، و همبستگی حاکم است، کمک کند. 


احمد محمود امپراطور و سیاست:


از دیدگاهی انتقادی و همزمان ایده‌آلیستی نگاه می‌کند. 


او معتقد است که سیاست باید در خدمت مردم باشد و منافع عمومی را تأمین کند، 


نه اینکه به وسیله‌ای برای قدرت‌طلبی و سوءاستفاده از منابع تبدیل شود. 


امپراطور سیاست را یک ابزار مهم برای پیشرفت و توسعه جوامع می‌بیند، اما هشدار می‌دهد که اگر سیاستمداران از اصول اخلاقی و انسانی دور شوند، سیاست می‌تواند به فساد، تباهی و به فروپاشی جامعه منجر شود. 


در اشعار و نوشته‌های خود، امپراطور گاهی به نقد سیاست‌های ناعادلانه و فساد در حکومت‌ها می‌پردازد.


او از سیاستمدارانی که وعده‌های بی‌پایه می‌دهند و به جای خدمت به مردم به منافع شخصی خود می‌اندیشند، انتقاد می‌کند. 


امپراطور در عین حال باور دارد که سیاست می‌تواند نیرویی مثبت باشد، اگر با صداقت، شفافیت و احترام به حقوق انسان‌ها همراه باشد.


از دیدگاه او، سیاست باید بر پایه عدالت، همدیگرپذیری، و رعایت حقوق بشر بنا شود تا بتواند جامعه‌ای عادلانه و پر از آرامش را به ارمغان آورد. 


گل و گیاه: 


امپراطور در اشعارش از گل‌ها و گیاهان به‌عنوان نمادهای طبیعت، زیبایی، و زندگی استفاده کرده است. 


گل‌ها و گیاهان در ادبیات و شعر فارسی همیشه نمادهای خاصی داشته‌اند،


و امپراطور نیز از این نمادها برای بیان احساسات و مفاهیم عمیق انسانی استفاده کرده است. 


از گل‌ها نمادی از زیبایی زودگذر و طبیعت ناپایدار زندگی انسانی در اشعار او ظاهر می‌شوند.


این تصاویر همچنین می‌توانند نمادی از عشق، عشق‌ورزی، و لطافت روح انسانی باشند.


مثلا، گل می‌تواند نمادی از محبوب یا معشوق، و باغ می‌تواند نمایانگر دنیای ایده‌آل و پر از آرزوها و رویاها باشد. 


گیاهان و گل‌ها در اشعار او ممکن است نشانگر از رشد، تحول، و تغییرات زندگی به‌کار رفته باشند. 


این نمادها به او این امکان را داده‌اند که زیبایی و پیچیدگی زندگی را به تصویر بکشد و احساسات انسانی را به شکلی ملموس‌تر بیان کند.


لازم بذکر است که امپراطور در پرورش گل و گیاه مهارت خاص دارد. 


طبیعت: 


محمود امپراطور در اشعار خود به طبیعت منبعی از الهام و زیبایی نگریسته است. 


طبیعت در آثار او نه تنها جلوه‌ای از زیبایی‌های جهان مادی، بلکه نمادی از نظم، هارمونی، و معنای عمیق‌تر زندگی مطرح می‌شود. 


او با توصیف عناصر طبیعی مانند کوه‌ها، رودها، درختان، آسمان و دشت و دامنه توانسته است احساسات و افکار خود را به‌طور موثر بیان کند.


این عناصر طبیعی در اشعار او نمادهایی از عظمت و بی‌کرانگی جهان خلقت به‌ صورت تجلیات قدرت و حکمت الهی ظاهر می‌شوند. 


طبیعت برای او منبعی از آرامش و تفکر بوده است؛ 


جایی که انسان می‌تواند به دور از هیاهوی زندگی شهری و دغدغه‌های روزمره، به تفکر در مورد معانی زندگی، مرگ، و ارتباط خود با جهان بپردازد. این ارتباط عمیق با طبیعت همچنین در برخی از اشعار او به شکل توصیفات زیبا و هنرمندانه از مناظر طبیعی، تغییرات فصول، و دیگر پدیده‌های طبیعی بیان شده است. 


به طور کلی، طبیعت در آثار امپراطور به‌ مثابه عنصری پویا و زنده حضور دارد که در خدمت بیان تفکرات فلسفی و احساسی او قرار می‌گیرد. 


حیوانات:


امپراطور به حیوانات با ترحم و محبت نگاه می‌کند و آنها را بخشی از جهان طبیعی و آفریده‌ های خداوند می‌داند.


او باور دارد که حیوانات نیز همانند انسان‌ها حق زندگی دارند و باید با آنها به مهربانی و انسانیت رفتار شود. 


در دیدگاه امپراطور، حیوانات نه تنها موجوداتی بی‌زبان و نیازمند محافظت‌اند، بلکه می‌توانند نمادهایی از معصومیت، وفاداری و طبیعت خالص به انسان‌ها درس‌های ارزشمندی بیاموزند. او به اهمیت حفظ حقوق حیوانات و برخورد انسانی با آن‌ها تأکید دارد و معتقد است که رفتار صحیح با حیوانات نشانگر میزان تکامل اخلاقی و معنوی یک جامعه است. 


امپراطور همچنین به ارتباط عمیق بین انسان و حیوان اشاره می‌کند و بر این باور است که مراقبت از حیوانات و محیط زیست، بخشی از مسئولیت‌های اخلاقی انسان است. او معتقد است که مهربانی به حیوانات، بازتابی از محبت به تمامی موجودات جهان است و به نوعی احترام به خالق آن‌ها نیز محسوب می‌شود. 


عشق: 


در اشعار امپراطور یکی از مضامین محوری و اساسی است.


او به عشق نه تنها به‌عنوان یک احساس انسانی، بلکه به‌ منزلت یک نیروی معنوی و الهی نگاه می‌کند. 


عشق در آثار او می‌تواند نمادی از تجربیات عمیق و همه‌ جانبه باشد که فراتر از عشق زمینی و جسمانی است


و به‌سوی عشق به خدا، حقیقت، یا معانی عمیق‌تری از زندگی سوق پیدا می‌کند. 


در اشعار امپراطور، عشق منزلت نیرویی توصیف می‌شود که انسان را به تعالی و رشد روحی و معنوی هدایت می‌کند.


این نوع عشق بیشتر جنبه‌های عرفانی و فلسفی دارد و راهی برای دستیابی به شناخت و اتصال به خدا و حقیقت مطلق در نظر گرفته شده است. 


از سوی دیگر، عشق در اشعار امپراطور می‌تواند به شکل عشق مجازی و رمانتیک نیز ظاهر شود. 


در این حالت، او احساسات عمیق و پرشوری را که انسان در عشق به معشوق تجربه می‌کند، با زبانی زیبا و ظریف شاعرانه توصیف نموده است. 


این عشق زمینی در اشعار او ممکن است با نوعی از درد و رنج همراه باشد که از ناپایداری و گذری بودن زندگی و عشق ناشی می‌شود. اما در این حالت نیز، عشق نیرویی مثبت و سازنده که انسان را به سمت درک بهتر از خود و جهان هستی هدایت می‌کند، دیده می‌شود. 


به طور کلی، عشق در اشعار امپراطور نه تنها یک تجربه شخصی بلکه یک مسیر برای درک و تجربیات معنوی و انسانی است. 


هنر: 


امپراطور؛ جایگاه ویژه‌ای برای هنر در زندگی و آثار خود قائل بوده است. 


او هنر را نه تنها وسیله‌ای برای بیان احساسات و افکار، بلکه ابزاری برای جستجوی حقیقت و زیبایی در زندگی می‌داند. 


**هنر در اشعار و آثار امپراطور** 


به مثابه ای یک نیروی خلاقانه و الهام‌بخش ظاهر می‌شود که می‌تواند جهان را به شکلی جدید و عمیق‌تر به تصویر بکشد. 


او هنر را یک زبان جهانی می‌داند 


که فراتر از مرزها و تفاوت‌های فرهنگی می‌تواند انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک کند. 


**دیدگاهش نسبت به هنر** 


شامل احترام به ارزش‌های هنری و فرهنگی بوده؛ و هنر را بخشی از هویت فردی و جمعی می‌داند 


که می‌تواند به حفظ و انتقال فرهنگ و ارزش‌های انسانی کمک کند.


در همین راستا، او معتقد است که هنر باید همواره در خدمت انسانیت و اخلاق باشد و بتواند پیام‌های عمیق و معنادار به جامعه منتقل کند. 


**هنر وسیله‌ی تربیتی و روحانی** 


امپراطور؛ هنر را راهی برای رسیدن به تعالی روحی و معنوی می‌داند.


در آثارش، هنر نه تنها برای لذت‌ بردن و تفریح، بلکه برای رشد و توسعه‌ی فردی و جمعی به کار رفته است. 


در نهایت، هنر در زندگی امپراطور بازتاب‌دهنده‌ی نگاه عمیق او بجهان و تلاش برای کشف زیبای ها و حقایق زندگی بوده است.


هنر برایش پلی است که انسان را بسوی درک بهتر از خود و جهان اطرافش هدایت می‌کند. 


فناوری روز:


امپراطور به فناوری روز به عنوان یکی از عوامل مهم در تحول و پیشرفت جوامع نگاهی مثبت دارد. 


او فناوری را ابزاری می‌داند که اگر به درستی استفاده شود، می‌تواند زندگی انسان‌ها را بهبود بخشد و ارتباطات، آموزش، بهداشت، و بسیاری از جنبه‌های دیگر زندگی را ارتقا دهد. 


از دیدگاه امپراطور، فناوری روز می‌تواند به حل بسیاری از مشکلات جهانی مانند فقر، بیماری‌ها، و تغییرات اقلیمی کمک کند. او معتقد است که دسترسی به اطلاعات و دانش از طریق فناوری، امکان پیشرفت‌های علمی و اجتماعی را برای همه افراد فراهم می‌کند و می‌تواند به ایجاد یک جامعه عادلانه‌تر و آگاه‌تر کمک کند. 


با این حال، امپراطور هشدار می‌دهد که استفاده نادرست یا بی‌رویه از فناوری می‌تواند به چالش‌های جدیدی مانند کاهش ارتباطات انسانی، افزایش نابرابری‌ها، و تهدیدهای امنیتی منجر شود.


  تأکید بر آن که فناوری باید با مسئولیت و با توجه به ارزش‌های انسانی مورد استفاده قرار گیرد تا بتواند به بهبود واقعی زندگی بشر منجر شود. 


در مجموع، امپراطور به فناوری روز با دیدی متعادل و انتقادی نگاه می‌کند و بر اهمیت استفاده هوشمندانه از آن برای بهبود فردی و اجتماعی تأکید دارد. 


سخن آخر: 


امپراطور در سخن آخر خود به اهمیت عشق، عدالت، و انسانیت تأکید دارد. 


او باور دارد که زندگی انسان باید در خدمت به دیگران و تلاش برای ایجاد جهانی بهتر سپری شود.


از دیدگاه او، تنها از طریق پیروی از اصول اخلاقی و گسترش عشق و همدلی می‌توان به یک جامعه عادلانه و انسانی دست یافت. 


او انسان‌ها را به تفکر و تدبر عمیق‌تر دربارهٔ معنای زندگی و مسئولیت‌های فردی دعوت می‌کند. پیام امپراطور به خوانندگان این است که هر فرد باید با استفاده از قدرت درونی خود، نقشی مثبت در جهان ایفا کند و به دنبال خلق زیبایی، معنا، و عدالت در زندگی باشند.

نویسنده و پژوهشگر :

س.ع."خاکستر"

2024 میلادی


۱۴۰۴ فروردین ۲۰, چهارشنبه

تصویر از مراسم وداع با کاکا اسلام‌الدین غوربندی



تصویر از مراسم وداع با کاکا اسلام‌الدین غوربندی

نزدیک به هشت سال پیش، با مردی آشنا شدم که گویی از تبار عیاران کهن و ساکنان صادق خاک بود؛ کاکا اسلام‌الدین غوربندی.

 مردی با دلی لبریز از مهر و سری پر از صفا. هر بار که مرا می‌دید، با مهربانی‌ای که از ژرفای جانش می‌جوشید، در آغوشم می‌کشید و با صدای پر از محبت زمزمه می‌کرد: «قربانت شوم.»

او نه اهل تجمل بود و نه دل‌بسته‌ی دنیا؛ ساده می‌زیست، اما عظمت انسانیت در رفتار و گفتارش موج می‌زد.

در یک‌سال اخیر، بیماری‌ای جان‌فرسا بر پیکر نازنینش سایه افکند. هر روز نحیف‌تر شد و شعله‌ی جانش آرام‌آرام فرو نشست. دوکتوران نیز درمانده شدند و درمان را بی‌ثمر دانستند.

 تا سرانجام، تقدیر خط پایانی بر دفتر زندگی‌اش کشید و او به دیار باقی شتافت.

امروز، با دلی پراندوه و چشمانی اشک‌بار، به یاد آن مرد بزرگ و لبخند همیشگی‌اش، فاتحه‌ای نثار می‌کنم.

یادش گرامی، راهش پرنور، و روحش آرام.

با اندوه فراوان،

نویسنده: احمد محمود امپراطور

پنج‌شنبه، ۷ حوت ۱۴۰۳ هجری خورشیدی

چند جمله از خاطرات ده‌ سالهٔ لِکس وفادار

چند جمله از خاطرات ده‌سالهٔ لِکس وفادار



جهانی که در آن زیست می‌کنیم، سینه‌ای پر از راز و قصه دارد؛ داستان‌هایی که در دل خود نگاه داشته و رویدادهایی که هنوز نیامده‌اند، اما در خود ثبت خواهد کرد.


گاه لبخند بر لب داریم و خوشیم، گاه غم‌زده‌ایم و اشک‌ریزان، گاه در خاطرات دور فرو می‌رویم، گاه در اندیشهٔ آینده‌ای ناپیدا گم می‌شویم.

گاه سرمای زمستان برای‌مان خوشایند است، و گاه آواز بلبل و نسیم بهاری در دل‌مان شادی نمی‌آورد.


اما زندگی، به هر حال باید ادامه یابد؛

نه از تلخی‌اش باید لرزید و نه از شیرینی‌اش فریفته شد؛ چرا که هم تلخ و هم شیرین، هر دو گذرا و ناپایدارند.


امروز، جمعه، بیست‌وهشتم جوزای سال ۱۳۹۵ هجری خورشیدی، در اتاق کارم مشغول بودم که خبر آوردند «لِکس وفادار»، گرگ‌سگ دلبندمان، در حال وخیمی به‌سر می‌برد.


گفتم: «می‌آیم تا ببینمش.»



وقتی رسیدم و کنار قفسش ایستادم، دیدم جسم رنجورش دیگر توان برخاستن ندارد.

چشمان بی‌رمقش را نیمه‌گشود و نگاهی آرام و سنگین به من انداخت.

لحظاتی در همان حالت باقی ماند؛ اشک از چشمانش سرازیر بود.

سپس با چند نفس عمیق و ناله‌ای غریب، بدرود زندگی گفت.

گویی در انتظار من بود تا برای آخرین بار ببیندم.


سکوت اختیار کردم و در ژرفای خاطرات گذشته فرو رفتم.

در ذهنم، روزگاری مجسم شد که در اوج نشاط و بی‌باکی، هیچ مرغی در آسمان و هیچ خزنده‌ای بر زمین از حضورش در امان نبود.

و زمانی‌که در حویلی دست به ویرانگری می‌زد، وقتی به سویش می‌رفتیم، آن‌چنان معصومانه نگاهمان می‌کرد، انگار هیچ نکرده باشد.


زبان نداشت، اما نگاهش سرشار از سخن بود.


لِکس وفادار، ده سال پیش، از سوی قوماندان دلیر قطعهٔ واکنش سریع، جناب جنرال محبوب امیری، به ما هدیه شده بود.

جوانی‌اش را وقف پاسبانی خانه‌مان کرد؛ نگهبانی باوفا، خاموش، و بی‌ادعا.


سال گذشته، پس از آن حادثهٔ تلخ و فراموش‌ناشدنی که پدرم به رحمت حق پیوست، لِکس نیز در سوگ نشست.

چهل شبانه‌روز لب به غذا نزد.

شب‌ها روبه‌روی اتاق پدرم دراز می‌کشید، سر بر دو دستش می‌نهاد، و انتظار صدای صاحبش را می‌کشید.

هر صبح که به دیدارش می‌رفتم، می‌دیدم زمین زیر سرش نمناک است؛ نشان آنکه شب را تا سحر گریسته است.


در سه ماه اخیر، حالش رو به وخامت گذاشت.

با داکتر حیوانات تماس گرفتم.

پس از معاینه، خبر داد که لِکس به بیماری سرطان ریه مبتلاست و درمانی در کار نیست.


لِکس، یک‌سال تمام در حسرت صدای صاحبش ماند.

اما هیچ‌گاه ندید و نشنید.

و امروز، در نهایت ناامیدی، چشمانش را برای همیشه بست.


او «وفادار» بود، اما زندگی دنیا به او وفا نکرد...



---


با حرمت

جمعه، ۲۸ جوزای ۱۳۹۵ هجری خورشیدی

احمد محمود امپراطور

کابل / افغانستان