۱۴۰۳ آبان ۴, جمعه

باغ جهان نما - ولایت بلخ - ولسوالی خُلم ( تاشقرغان )

شاعر: احمد محمود امپراطور 

#باغ_جهان_نما که در دهه 1880 میلادی در زمان زمامداري امير عبدالرحمان خان در #ولسوالي_خُلم( #تاشقرغان) ولايت بلخ اعمار گرديده است، داراي مساحت 70 جريب زمين بوده و در حال حاضر يکي از مکان ها و آبدات تاريخي افغانستان به شمار ميرود. 

تصویر: احمد محمود امپراطور 

در قسمت غربي اين باغ قصر اعمار گرديده است که بيشتر از 30 اتاق دارد. 

عکس: احمد محمود امپراطور 

محترم سلطان کریمی و احمد محمود امپراطور 

سپاس فراوان از جناب استاد احمد سلطان کریمی صاحب و کلیه سروران دفتر میدیوتیک که زمینه ساز این سفر بودن.

#احمد_محمود_امپراطور

در وطن آتشِ جنگ است مراقب باشید

شاعر: احمد محمود امپراطور 

در وطن آتشِ جنگ است مراقب باشید

هر سو آوازی تفنگ است مراقب باشید

مرکزِ شهر چو پس کوچه ای دهِ ویران است

نفسِ زندگی تنگ است مراقب باشید 

هر طرف رژه رود خیلِ جنایتکاران 

صلح محموله ای ننگ است مراقب باشید

هیچ معیار به انسانیت و انسان نیست 

دلِ این طایفه سنگ است مراقب باشید

اسب ها بارکشی کره خری قشلاق اند

گربه ای پیر پلنگ است مراقب باشید 

جرعه ای آب به خون جگر حاصل گردد

نان در کامِ نهنگ است مراقب باشید 

در بدر کرده جوانانِ وطن را تشویش

جمعِ آلوده ای بنگ است مراقب باشید 

کس به پروای غم و رنجِ کسی هرگز نیست

عالمی پیر گرنگ است مراقب باشید

 دهر پر حادثه و مردم دنیا خودکام 

دشمنان رنگ به رنگ است مراقب باشید

 با همه شیون و سوزی جگر و فکر حزین 

خانه ای عشق قشنگ است مراقب باشید 

هر کجا بیت پر از ناله و آه می بینید

شعرِ محمودِ ملنگ است مراقب باشید

--------------------------------------- 

دوشنبه ۰۵ عقرب ۱۳۹۹ خورشیدی 

که برابر میشود به 26 اکتبر 2020 ترسایی 

سرودم 

#احمد_محمود_امپراطور

#جنگ 

#صلح 

#مراقب 

#دشمن 

#وطن

#غزل 

۱۴۰۳ آبان ۲, چهارشنبه

بود محمودِ سرکش عاشقِ دیوانه وارِ تو

شاعر: احمد محمود امپراطور 

 برایم زندگی سبز است از رنگِ بهارِ تو 

خمارم نشکند با یک عمر بودن کنارِ تو

به آرامش رسم در سرزمینِ پیکرِ عشقت

نمیگردم جدا تا مرگ از شهر و دیارِ تو

به زندانِ محبت سالها شد کردی محبوسم

الهی من رها هرگز نگردم از اسارِ تو

جگر در آتش و دل در تنورِ عشق می سوزد 

لبان تشنه ام را تازه می سازد انارِ تو 

به ایمای بدانی آخر گپ را عزیز من 

کنم تحسين ذهن نکته سنج و هوشیارِ تو 

طبیبِ دارو سازم درد ها را میکنم درمان 

ولی داروی دردِ من بود چشمِ خمارِ تو 

مثالِ مالیخولیایی کردی روز و حالم را

به هر جا میشود ترسیم حسنِ آشکارِ تو

بغل وا کن که من از سردی احساس دلگیرم

که من آرام گیرم در بنای اختیارِ تو 

به خورشیدِ رخت وسواس عالم در دلم کردی

مرا برباد دادی صدقه ای پروردگارِ تو 

نصيحت کم کن و خود را نزن در راه نافهمی

بود محمودِ سرکش عاشقِ دیوانه وارِ تو 

------------------------

چهارشنبه دوم عقرب ۱۴۰۳ خورشیدی 

که برابر میشود به 23 اکتبر 2024 ترسایی 

سرودم 

#احمد_محمود_امپراطور

۱۴۰۳ مهر ۲۴, سه‌شنبه

مثنوی احمد محمود امپراطور

 

می تپد دل به سینه‌ی چاکم 

می شود خاک فهم و ادراکم

این چه روز و چه حال نامیمون 
این چه بیداد می کند گردون
 
ز هر طرف می رسد پیام بلا
ز هر طرف کوک گشته بانگ درا

نه کسی را کسی کند امداد 
نه کسی می شنود ز کس فریاد

آفتابم که سردی سرد شده 
نفسی آدمی نبرد شده 

مرد و زن مانده کنج خانه خویش
فارغ از آب و نان و دانه خویش

فقر بیداد میکند بیداد 
زندگی گشته گونه‌ی جلاد 

ساعت و روز و ماه شده برهم 
سال و ماه در حصارت ماتم

خلق آشفته حال و بخت نگون 
لحظه‌ی شادی مان فتاده به خون

جان داریم و لیک جانی نیست 
سفره‌ی است و لیک نانی نیست 

دل مان آرزوی آب کند 
چقدر زاری بر سراب کند

درد داریم و دردی بی درمان 
مرگ خواهیم کی رسد آسان
 
روی گشتانده اند از ما روی  
نه دگر سمت مانده است نه سوی

به جز از بارگاه حضرت دوست 
که جهان از کمال قدرت اوست

دگر هر چیز رفته از ید ما 
دگر اینجا نمانده ما و شما 

سخن عشق و مهر و الفت نیست
در محبت به غیر کلفت نیست

دل محمود پاره پاره بود 
آمده را دگر چه چاره بود
-------------------
شنبه ۲۴ میزان ۱۴۰۰ خورشیدی 
که برابر میشود به 16 اکتبر 2021 ترسایی 
سرودم 
#احمد_محمود_امپراطور 

۱۴۰۳ مهر ۱۸, چهارشنبه

سخنان زرغونه عطا درباره شخصيت احمد محمود امپراطور

از مدت هاست با شاعر جوان ولى در  شعر و شاعرى مي توان که وى را شاعر شورييده،  با تخيل بالا و والا خواند از طريق دنياى مجازى آشنا شده ام .  نامش احمد محمود و تخلص اش امپراطور ، من نه تنها شيفته تخيل شاعرانه اش  هستم بلکه اخلاق نيکو و سيرت تمام نماى انساني اش وادارم  ساخت تا بمثابه ى انسانى که به انسانهايي عاطفى و آنهايي  که به انسانيت مى انديشندچند جمله اى بنويسم ،  وآن چنين شد که : با همه مصروفيت هايم سرى بزنم  به خواندن اشعار اش که در آن مرواريد ها کمياب  را براى تسکين احساسم انتخاب کنم  شاعر عزيز در بحر شاعرانه اش همه قالب هايي  شعرى کلاسيک و نو را تجربه نموده است ،  همچنان به دنياى بزر? شاعرانه بيدل صاحب  سخت وابست?ى و ?رويده است  وى اشعار بيدل صاحب را خيلى زيبا انتخاب و  با ذوق عالى خود خطاطى ودر معرض شيفت?ان  بيدل بزر? قرار داده است  ازين برترى شاعر جناب احمد محمود امپراطور  ا?ر ب?ذريم ، در شعرش حقايق تلخى از حوادث دوران و  حالات وطن تجلى يافته است که يکى دو شعرش را  با شما دوستان شعر شريک ميسازم . براى معرفى شاعر حوصله و ديد باز شاعرانه در کار است  که اين توان را در خود نمى بينم اما منحيث علاقمند شعر که  براحساس و عاطفه ام تاثير ?ذار بوده به خود اين حق را داده ام  که منحيث علاقمند شعراز کار کرد اش تحسين و قدردانى نمايم  چند بيت از اشعار شاعر را جهت آشنايي با شاعر شريک مى نمايم.  با مهر  زرغونه عطا  تا ســــــروري در دست بد و لنده غر افتاد  از در و ديــــوار به شهـر و گذر افتاد ملت ز پـيء دارو و جـــــا و غــــم روزي دولت به غـــم جيب خود و گنج و زر افتاد از هرسو صداي بم و هاوان و تفنگ است بابــــا و نـــوه هــر دو ميــــان شــــرر افتاد وجدان شده موميايي وغيرت زده در خواب همــــت که ز بــــــازو و ز مّـــد نظر افتاد ناکامي صد در صدي فخـــرست و مباهات رســــــوايي بيـــن المــــللي معتبــــــر افتاد يک لقمه گک نان خنک هم به گدايي ست دريـــــوزه و دارا نگــــري در بـــــدر افتاد دانشـــــورِ دوران شده بيچــــــاره و ولگرد در مسنـــد فــــــرزيني جهـــــول پکر افتاد در مادر و دختر که دگر عاطفه اي نيست ديــــــدم که پسر نيـــــــز به جان پدر افتاد يک دم نتـــــوان يک دم راحت زدن اينجا حلقوم عمــــر در دمي تيــــغ و تبـــر افتاد از هرچه بگويم به خدا شـــــرم بيان است از بس کـــه بد انديشي ميــــــان بشر افتاد محمود دگر صلح و ترقي همه لاف است در کشــوري که حاکمش از پشت خر افتاد --------------------------------------- بامداد دوشنبه 30 جدي 1398 خورشيدي که برابر ميشود به 20 جنوري 2020 ترسايي سرودم

از مدت هاست با شاعر جوان ولى در

شعر و شاعرى مي توان که وى را شاعر شورييده،

با تخيل بالا و والا خواند از طريق دنياى مجازى آشنا شده ام .

نامش احمد محمود و تخلص اش امپراطور ، من نه تنها شيفته تخيل شاعرانه اش

هستم بلکه اخلاق نيکو و سيرت تمام نماى انساني اش وادارم

ساخت تا بمثابه ى انسانى که به انسانهايي عاطفى و آنهايي

که به انسانيت مى انديشندچند جمله اى بنويسم ،

وآن چنين شد که : با همه مصروفيت هايم سرى بزنم

به خواندن اشعار اش که در آن مرواريد ها کمياب

را براى تسکين احساسم انتخاب کنم

شاعر عزيز در بحر شاعرانه اش همه قالب هايي

شعرى کلاسيک و نو را تجربه نموده است ،

همچنان به دنياى بزرگ شاعرانه بيدل صاحب

سخت وابستگى و گرويده است

وى اشعار بيدل صاحب را خيلى زيبا انتخاب و

با ذوق عالى خود خطاطى ودر معرض شيفتگان

بيدل بزرگ قرار داده است

ازين برترى شاعر جناب احمد محمود امپراطور

اگر بگذريم ، در شعرش حقايق تلخى از حوادث دوران و

حالات وطن تجلى يافته است که يکى دو شعرش را

با شما دوستان شعر شريک ميسازم.

براى معرفى شاعر حوصله و ديد باز شاعرانه در کار است

که اين توان را در خود نمى بينم اما منحيث علاقمند شعر که

براحساس و عاطفه ام تاثير گذار بوده به خود اين حق را داده ام

که منحيث علاقمند شعراز کار کرد اش تحسين و قدردانى نمايم


چند بيت از اشعار شاعر را جهت آشنايي با شاعر شريک مى نمايم.

با مهر

زرغونه عطا

تا ســــــروري در دست بد و لنده غر افتاد
از در و ديــــوار به شهـر و گذر افتاد
ملت ز پـيء دارو و جـــــا و غــــم روزي
دولت به غـــم جيب خود و گنج و زر افتاد
از هرسو صداي بم و هاوان و تفنگ است
بابــــا و نـــوه هــر دو ميــــان شــــرر افتاد
وجدان شده موميايي وغيرت زده در خواب
همــــت که ز بــــــازو و ز مّـــد نظر افتاد
ناکامي صد در صدي فخـــرست و مباهات
رســــــوايي بيـــن المــــللي معتبــــــر افتاد
يک لقمه گک نان خنک هم به گدايي ست
دريـــــوزه و دارا نگــــري در بـــــدر افتاد
دانشـــــورِ دوران شده بيچــــــاره و ولگرد
در مسنـــد فــــــرزيني جهـــــول پکر افتاد
در مادر و دختر که دگر عاطفه اي نيست
ديــــــدم که پسر نيـــــــز به جان پدر افتاد
يک دم نتـــــوان يک دم راحت زدن اينجا
حلقوم عمــــر در دمي تيــــغ و تبـــر افتاد
از هرچه بگويم به خدا شـــــرم بيان است
از بس کـــه بد انديشي ميــــــان بشر افتاد
محمود دگر صلح و ترقي همه لاف است
در کشــوري که حاکمش از پشت خر افتاد
---------------------------------------
بامداد دوشنبه 30 جدي 1398 خورشيدي
که برابر ميشود به 20 جنوري 2020 ترسايي
سرودم
احمد محمود امپراطور

۱۴۰۳ مهر ۱۳, جمعه

احمد محمود امپراطور شاعر اهل بدخشان افغانستان

 

احمد محمود امپراطور


شاعر اهل بدخشان افغانستان است که در ۱۳ حوت سال ۱۳۶۳ هجری شمسی متولد شده است. 

او به خاطر اشعار زیبا و عمیق خود در ادبیات افغانستان شناخته شده است.

  او معمولاً به مسائل اجتماعی؛ فرهنگی، طبیعت و عشق می‌پردازد. 

امپراطور یکی از شاعران تاثیرگذار و محبوب در میان مردم افغانستان است و توانسته با استفاده از زبان ساده و موثر، احساسات و تجربیات زندگی را به زیبایی بیان کند.

امپراطور در سال ۱۳۶۳ هجری شمسی متولد شده است.

اگر سال ۱۴۰۳ هجری شمسی را در نظر بگیریم، او در حال حاضر حدودا ۴۰ سال سن دارد. 


شخصیت احمد محمود امپراطور: 

احمد محمود امپراطور شخصیت چند‌ بعدی و ارزشمند است که ابعاد مختلفی از زندگی‌اش او را برجسته کرده‌.

 او شاعری عمیق و اندیشمند با تخصص در موضوعات عشق، عرفان و زیبایی‌های معنوی است و اشعارش بر دل‌ها تأثیر می‌گذارد، تا جایی که او را «شاعر دل‌ها» می‌نامند.

وی به دلیل چهره زیبا و جذاب، با موهای بلند و ابروهای مشکی، به "یوسف ثانی" نیز مشهور شده است. 

او علاوه بر چهره دل‌نشین، رفتاری مهربان، متواضع، و شوخ‌ طبع دارد. با وجود طنز و لطافت، او در کارهای خود بسیار جدی و متعهد است.

احمد محمود امپراطور هنرمندی خلاق است که علاوه بر سرودن شعر، به طراحی گرافیکی نیز می‌پردازد و آثار هنری زیادی خلق کرده است. او در کنار فعالیت‌های ادبی و هنری، به مردم‌دوستی نیز شهرت دارد و در خدمت به دیگران، به‌ویژه از طریق دانشش در زمینه طب گیاهی، تلاش می‌کند.

او فردی است که در هر کاری که انجام می‌دهد، نیکی و خیر را به دیگران هدیه می‌کند. این ترکیب از عشق، هنر، دانش، و خیرخواهی، شخصیت او را به نمادی از محبت و خرد در جامعه تبدیل کرده است.

اشعار و دکلمه‌های احمد محمود امپراطور با موضوعات متنوعی مانند عشق، طبیعت، هویت فرهنگی و مسائل اجتماعی سروده شده‌اند. 

او در اشعار خود به زیبایی از زبان و واژگان ساده اما عمیق استفاده می‌کند

تا احساسات و تجربیات زندگی را بیان کند. 

دکلمه‌های او نیز با صدای آرام و دلنشین، مخاطبان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. 


اشعار او به صورت غزل؛ مثنوی؛ قصیده؛ مخمس؛ مثلث، مستزاد، رباعی و چهارپاره هستند و هر کدام از این قالب‌ها را برای بیان بهتر موضوعات انتخاب می‌کند.

دکلمه‌های او نیز از طریق رسانه‌های مختلف منتشر شده و طرفداران زیادی دارد، 

زیرا او با قدرت بیان بالا و صدای جذاب خود توانسته است ارتباط قوی‌ با مخاطبان برقرار کند. 


برخی از موضوعات مورد علاقه او در اشعار عبارتند از: 


- عشق و دلبستگی‌های عاطفی

- فرهنگ و هویت افغانستان 

- دردها و مشکلات اجتماعی

- صلح و آرامش 

- طبیعت و زیبایی‌های آن 


امپراطور با این اشعار و دکلمه‌ها، به یکی از چهره‌های برجسته در ادبیات معاصر افغانستان تبدیل شده است.

دوران جوانی امپراطور دوره‌ای از رشد فکری و هنری او بوده است.

در این دوران، او با علاقه و شور و شوق به مطالعه و نگارش شعر پرداخت و توانست به تدریج سبک خاص خود را در شعر ایجاد کند. اشعار او از همان آوان جوانی نشان از ذهنی جستجوگر و روحی حساس داشت که به مسائل اجتماعی؛ فرهنگی، عارفانی و عاشقانه با دیدی عمیق نگاه نموده.

امپراطور در دوران جوانی تحت تاثیر تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانستان قرار گرفته و این تجربیات در اشعار او منعکس شده است. 

او از همان زمان شروع به خلق اشعاری کرد که به موضوعات مهم و پیچیده می‌پردازند

و با استفاده از زبانی ساده و قابل فهم، این مسائل را به خوانندگان منتقل نموده است. 


دوران نو جوانی او پر از تلاش برای بهبود هنر شعری‌اش بوده، و در این راه، او از منابع مختلفی الهام گرفته است، از جمله ادبیات کلاسیک فارسی دری و آثار شاعران برجسته افغانستان. این تلاش‌ها، تمرینات و نبوغ او، زمینه‌ ساز شد تا به یکی از شاعران برجسته و محبوب در ادبیات افغانستان گردد. 


شخصیت فردی: 


احمد محمود امپراطور، شاعر و ادیب اهل بدخشان افغانستان، به عنوان فردی با شخصیت پیچیده و عمیق شناخته می‌شود. در طول زندگی خود تأثیر زیادی بر ادبیات افغانستان گذاشته است. 

شخصیت او معمولاً به عنوان فردی متفکر، با بینشی فلسفی و نگاه عمیق به زندگی توصیف می‌شود. 


ویژگی‌های شخصیتی او شامل مهربانی، انسان‌دوستی، و تعهد به ارزش‌های فرهنگی و ادبی بوده است.

اشعار او اغلب بازتاب‌دهنده افکار و احساسات عمیق انسانی، درد و رنج مردم، و آرمان‌های والای انسانی است.

این نشان از ذهنی پرشور و قلبی حساس دارد که همواره در جستجوی معنای زندگی و حقیقت بوده است. 


او همچنین فردی پایبند به اصول اخلاقی و انسانی در جامعه شناخته میشود

و همین ویژگی‌ها موجب محبوبیت و احترام زیادی در میان مردم و همکاران ادبی‌اش شده است. 


پدر و مادر:


امپراطور به پدر و مادر به عنوان بزرگترین نعمات الهی و زندگی انسان نگاه می‌کند.

او آنها را منبع اصلی عشق، فداکاری و الهام می‌داند.

در دیدگاه او، پدر و مادر نه تنها مسئولیت بزرگ تربیت فرزندان را بر عهده دارند، بلکه از طریق رفتار و ارزش‌های خود، الگوهایی برای زندگی معنوی و اخلاقی فرزندانشان هستند. 


امپراطور به اهمیت احترام به پدر و مادر تأکید دارد و آن‌ها را شایسته بالاترین درجه محبت و قدردانی می‌داند.

او باور دارد که خدمت به والدین و مراقبت از آنها، وظیفه‌ای انسانی و اخلاقی است که هر فرد بی قید و شرط باید به آن پایبند باشد. 

از نظر او، پدر و مادر با از خود گذشتگی و عشق بی‌پایان خود، پایه‌های اصلی هر خانواده و جامعه‌ای را می‌سازند و نقش آنها در شکل‌دهی به شخصیت و آینده فرزندان غیرقابل جایگزینی است. 


دیدگاه مذهبی: 

امپراطور دیدگاه‌ دینی و مذهبی خاصی دارد که در آثار او نیز بازتاب یافته است.

اگرچه او بیشتر به عنوان یک شاعر شناخته می‌شود، اما درک او از مسائل مذهبی و دینی نیز بخشی از شخصیت و آثارش را تشکیل می‌دهد. 


دیدگاه مذهبی او به نظر می‌رسد با نوعی نگاه باز و انسانی به دین همراه بوده است. 

او یک مسلمان با دیانت و به مسائل اخلاقی، معنویت، و انسانیت توجه خاصی داشته و در آثارش به ارزش‌های اخلاقی و اصول انسانی و اسلامی اشاره کرده است. 

هرچند که او به دین و مسائل مذهبی پایبند بوده، اما رویکردش به دین و مذهب بیشتر از زاویه‌ای انسانی و اخلاقی بوده و کمتر به تعصبات و قالب‌های سنتی محدود میگردد. 


در اشعار و نوشته‌هایش، نوعی جستجو برای حقیقت و معنا دیده می‌شود، 

که می‌تواند نشان‌دهنده علاقه‌اش به بعُد معنوی زندگی باشد. 

این نگاه معنوی و فلسفی او را از بسیاری شاعران و ادیبان متمایز کرده است. 


احمد محمود امپراطور به شعر: 


به عنوان یک وسیله‌ی قوی برای بیان احساسات، افکار، و تجربیات انسانی نگاه می‌کند. 

او شعر را نه تنها یک هنر، بلکه یک ابزار ارتباطی می‌بیند که می‌تواند به عمق قلب و روح انسان‌ها نفوذ کند. امپراطور باور دارد که شعر می‌تواند تأثیرات عمیقی بر مخاطبان داشته باشد و آنها را به تفکر، احساس، و عمل وادارد. 

از دیدگاه امپراطور، شعر نه تنها وسیله‌ای برای ابراز احساسات و عواطف شخصی است، بلکه همانند ابزار فرهنگی و اجتماعی نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. او معتقد است که شعر می‌تواند بازتاب دهنده‌ی وضعیت اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی یک جامعه باشد و از این رو، مسئولیت‌های بزرگی را بر دوش شاعران می‌گذارد. 


همچنین، امپراطور به زیبایی و ظرافت زبان در شعر توجه ویژه‌ای دارد. او شعر را هنری می‌داند که با استفاده از زبان، می‌تواند تصاویر زیبا و معانی عمیق را در ذهن مخاطب ایجاد کند. به همین دلیل، در اشعار خود از زبان فاخر و تصویری استفاده می‌کند تا پیام‌های خود را با نهایت تأثیرگذاری به مخاطب برساند. 

از دیدگاه امپراطور، شعر نه تنها یک هنر است، بلکه یک رسالت انسانی برای بیداری و آگاهی دادن به مردم نیز محسوب می‌شود.

در مجموع، برای امپراطور، شعر یک سفر معنوی و هنری است که هم شاعر و هم مخاطب را به دنیایی پر از معنا، احساس و تفکر می‌برد. 

زن: 

امپراطور به نقش و جایگاه زنان در جامعه نگاه ویژه‌ای دارد و همواره از برابری و حقوق زنان دفاع کرده است.

و معتقد بر این است که زنان نه تنها ستون خانواده بلکه پایه‌های اصلی پیشرفت و توسعه‌ی یک جامعه هستند.

امپراطور زنان را قشری دارای ظرفیت‌های بالای فکری، هنری و اجتماعی می‌بیند و بر این باور است که توانایی‌های آنان نباید نادیده گرفته شود. 

در اشعار و نوشته‌هایش، بر اهمیت آموزش و توانمندسازی زنان تأکید می‌کند و معتقد است که جامعه‌ای که زنان در آن از حقوق برابر برخوردار نباشند، هرگز به رشد و توسعه‌ی واقعی دست نخواهد یافت. او همچنین به نقد تبعیض‌ها و نابرابری‌های جنسیتی می‌پردازد و از لزوم ایجاد فضایی که در آن زنان بتوانند به تمامی پتانسیل‌های خود دست یابند، سخن می‌گوید. 

از دیدگاه امپراطور، زنان باید از فرصت‌های برابر با مردان در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برخوردار باشند. او همچنین به نقش مهم زنان در تربیت نسل‌های آینده اشاره می‌کند و بر این باور است که زنان آگاه و تحصیل‌کرده می‌توانند تأثیرات عمیقی بر شکل‌گیری آینده‌ی جامعه داشته باشند. 

مطالعه: 

امپراطور به اهمیت مطالعه به یکی از عوامل کلیدی برای رشد فردی و اجتماعی تأکید زیادی دارد. او مطالعه را راهی برای گسترش دانش، پرورش فکر، و تقویت اندیشه می‌داند. از نظر او، مطالعه دریچه‌ای است که انسان را به افکار جوامع مختلف آشنا می‌کند و به او کمک می‌کند تا به فهم عمیق‌تری از زندگی، جامعه، و خود دست یابد. 


امپراطور معتقد است که مطالعه نه تنها به فرد امکان می‌دهد تا آگاهی و اطلاعات خود را افزایش دهد، بلکه باعث می‌شود تا فرد بتواند با دیدگاه‌های مختلف آشنا شود و به تفکر انتقادی بپردازد. او مطالعه را یک نیاز ضروری برای هر انسانی می‌بیند که به دنبال رشد و پیشرفت در زندگی خود است. 

همچنین، امپراطور باور دارد که مطالعه می‌تواند باعث تغییرات مثبت در جامعه شود. او از مردم می‌خواهد که با مطالعه و آگاهی، نقش فعال‌تری در جامعه ایفا کنند و به شکلی آگاهانه در تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات اجتماعی شرکت کنند.  

موسیقی:

امپراطور موسیقی را یکی از زیباترین و مؤثرترین هنرها می‌ داند. 

او معتقد است که موسیقی توانایی ایجاد ارتباط عمیق با احساسات و عواطف انسانی را دارد و می‌تواند پل ارتباطی میان فرهنگ‌ها و مردم باشد.

از دیدگاه او، موسیقی یک زبان جهانی است که می‌تواند انسان‌ها را فراتر از مرزها، زبان‌ها و تفاوت‌های فرهنگی به هم نزدیک کند. 

او همچنین به نقش درمانی موسیقی اشاره دارد و بر این باور است که موسیقی می‌تواند تأثیر مثبتی بر روح و روان انسان داشته باشد. موسیقی برای امپراطور ابزاری است که می‌تواند به تسکین دردها، تقویت امید، و بیان احساساتی که شاید با کلمات قابل بیان نباشند، کمک کند. 

در اشعار و نوشته‌هایش، به زیبایی‌های موسیقی اشاره می‌کند و گاهی موسیقی را با احساسات ناب انسانی همچون عشق، اندوه، و شادی مقایسه می‌کند. او موسیقی را یکی از منابع الهام برای شاعران و هنرمندان می‌داند و تأکید دارد که موسیقی می‌تواند روح خلاقیت را در انسان بیدار کند.


وطن: 

امپراطور در آثار و اشعار خود به موضوع وطن به شکل بسیار عمیق و احساسی پرداخته است. 

او وطن را نه فقط یک مکان جغرافیایی، بلکه نماد هویت، تاریخ و فرهنگ ملت خود می‌بیند. و در اشعارش از وطن به مکانی که انسان را با ریشه‌هایش پیوند می‌دهد یاد می‌کند و به تأکید بر عشق به وطن و مسئولیت‌هایی که هر فرد نسبت به آن دارد، می‌پردازد. 

برای او، وطن یعنی جایی که در آن ارزش‌ها، فرهنگ، نژاد و زبان مردم حفظ می‌شود و از این جهت، وطن برای او مقدس و باارزش است.

در اشعارش وطن را مادری مهربان و گاهی به سرزمینی زخم‌خورده یاد می‌کند

که نیاز به حمایت و حفاظت دارد. 

همدیگر پذیری: 

امپراطور همدیگرپذیری را یک اصل اساسی در جامعه انسانی می‌داند. 

معتقد است که برای رسیدن به یک جامعه‌ی مترقی و صلح‌آمیز، افراد باید توانایی پذیرش و احترام به تفاوت‌های یکدیگر را داشته باشند. 


باور دارد که تنوع فرهنگی؛ زبانی؛ نژادی، مذهبی و فکری نباید منجر به جدایی و دشمنی شود، 

بلکه این تفاوت‌ها می‌توانند منابع متعین برای یادگیری و تقویت همبستگی اجتماعی استفاده شوند.

او همدیگرپذیری را شرط لازم برای ایجاد همزیستی مسالمت‌آمیز و کاهش تنش‌ها و اختلافات در جامعه می‌داند. 


در اشعار و نوشته‌هایش، امپراطور به ضرورت درک و پذیرش دیدگاه‌ها و عقاید مختلف تأکید می‌کند و همواره به انسان‌ها توصیه می‌کند که با قلبی باز و ذهنی پذیرنده و روشن به دیگران نزدیک شوند.

این نوع نگرش از دیدگاه او می‌تواند به ایجاد یک جامعه‌ی که در آن عدالت اجتماعی، صلح، و همبستگی حاکم است، کمک کند. 


احمد محمود امپراطور  و سیاست:

از دیدگاهی انتقادی و همزمان ایده‌آلیستی نگاه می‌کند. 

او معتقد است که سیاست باید در خدمت مردم باشد و منافع عمومی را تأمین کند، 

نه اینکه به وسیله‌ای برای قدرت‌طلبی و سوءاستفاده از منابع تبدیل شود. 

امپراطور سیاست را یک ابزار مهم برای پیشرفت و توسعه جوامع می‌بیند، اما هشدار می‌دهد که اگر سیاستمداران از اصول اخلاقی و انسانی دور شوند، سیاست می‌تواند به فساد، تباهی و به فروپاشی جامعه منجر شود. 

در اشعار و نوشته‌های خود، امپراطور گاهی به نقد سیاست‌های ناعادلانه و فساد در حکومت‌ها می‌پردازد.

او از سیاستمدارانی که وعده‌های بی‌پایه می‌دهند و به جای خدمت به مردم به منافع شخصی خود می‌اندیشند، انتقاد می‌کند. 


امپراطور در عین حال باور دارد که سیاست می‌تواند نیرویی مثبت باشد، اگر با صداقت، شفافیت و احترام به حقوق انسان‌ها همراه باشد.

از دیدگاه او، سیاست باید بر پایه عدالت، همدیگرپذیری، و رعایت حقوق بشر بنا شود تا بتواند جامعه‌ای عادلانه و پر از آرامش را به ارمغان آورد. 


گل و گیاه: 

امپراطور در اشعارش از گل‌ها و گیاهان به‌عنوان نمادهای طبیعت، زیبایی، و زندگی استفاده کرده است. 

گل‌ها و گیاهان در ادبیات و شعر فارسی همیشه نمادهای خاصی داشته‌اند،

و امپراطور نیز از این نمادها برای بیان احساسات و مفاهیم عمیق انسانی استفاده کرده است. 


از گل‌ها نمادی از زیبایی زودگذر و طبیعت ناپایدار زندگی انسانی در اشعار او ظاهر می‌شوند.

این تصاویر همچنین می‌توانند نمادی از عشق، عشق‌ورزی، و لطافت روح انسانی باشند.

مثلا، گل می‌تواند نمادی از محبوب یا معشوق، و باغ می‌تواند نمایانگر دنیای ایده‌آل و پر از آرزوها و رویاها باشد. 


گیاهان و گل‌ها در اشعار او ممکن است نشانگر از رشد، تحول، و تغییرات زندگی به‌کار رفته باشند. 

این نمادها به او این امکان را داده‌اند که زیبایی و پیچیدگی زندگی را به تصویر بکشد و احساسات انسانی را به شکلی ملموس‌تر بیان کند.

لازم بذکر است که امپراطور در پرورش گل و گیاه مهارت خاص دارد. 

طبیعت: 

محمود امپراطور در اشعار خود به طبیعت منبعی از الهام و زیبایی نگریسته است. 

طبیعت در آثار او نه تنها جلوه‌ای از زیبایی‌های جهان مادی، بلکه نمادی از نظم، هارمونی، و معنای عمیق‌تر زندگی مطرح می‌شود. 


او با توصیف عناصر طبیعی مانند کوه‌ها، رودها، درختان، آسمان و دشت و دامنه توانسته است احساسات و افکار خود را به‌طور موثر بیان کند.

این عناصر طبیعی در اشعار او نمادهایی از عظمت و بی‌کرانگی جهان خلقت به‌ صورت تجلیات قدرت و حکمت الهی ظاهر می‌شوند. 


طبیعت برای او منبعی از آرامش و تفکر بوده است؛ 

جایی که انسان می‌تواند به دور از هیاهوی زندگی شهری و دغدغه‌های روزمره، به تفکر در مورد معانی زندگی، مرگ، و ارتباط خود با جهان بپردازد. این ارتباط عمیق با طبیعت همچنین در برخی از اشعار او به شکل توصیفات زیبا و هنرمندانه از مناظر طبیعی، تغییرات فصول، و دیگر پدیده‌های طبیعی بیان شده است. 


به طور کلی، طبیعت در آثار امپراطور به‌ مثابه عنصری پویا و زنده حضور دارد که در خدمت بیان تفکرات فلسفی و احساسی او قرار می‌گیرد. 

حیوانات:

امپراطور به حیوانات با ترحم و محبت نگاه می‌کند و آنها را بخشی از جهان طبیعی و آفریده‌ های خداوند می‌داند.

او باور دارد که حیوانات نیز همانند انسان‌ها حق زندگی دارند و باید با آنها به مهربانی و انسانیت رفتار شود. 


در دیدگاه امپراطور، حیوانات نه تنها موجوداتی بی‌زبان و نیازمند محافظت‌اند، بلکه می‌توانند نمادهایی از معصومیت، وفاداری و طبیعت خالص به انسان‌ها درس‌های ارزشمندی بیاموزند. او به اهمیت حفظ حقوق حیوانات و برخورد انسانی با آن‌ها تأکید دارد و معتقد است که رفتار صحیح با حیوانات نشانگر میزان تکامل اخلاقی و معنوی یک جامعه است. 


امپراطور همچنین به ارتباط عمیق بین انسان و حیوان اشاره می‌کند و بر این باور است که مراقبت از حیوانات و محیط زیست، بخشی از مسئولیت‌های اخلاقی انسان است. او معتقد است که مهربانی به حیوانات، بازتابی از محبت به تمامی موجودات جهان است و به نوعی احترام به خالق آن‌ها نیز محسوب می‌شود. 


عشق: 

در اشعار امپراطور یکی از مضامین محوری و اساسی است.

او به عشق نه تنها به‌عنوان یک احساس انسانی، بلکه به‌ منزلت یک نیروی معنوی و الهی نگاه می‌کند. 

عشق در آثار او می‌تواند نمادی از تجربیات عمیق و همه‌ جانبه باشد که فراتر از عشق زمینی و جسمانی است

و به‌سوی عشق به خدا، حقیقت، یا معانی عمیق‌تری از زندگی سوق پیدا می‌کند. 


در اشعار امپراطور، عشق منزلت نیرویی توصیف می‌شود که انسان را به تعالی و رشد روحی و معنوی هدایت می‌کند.

این نوع عشق بیشتر جنبه‌های عرفانی و فلسفی دارد و راهی برای دستیابی به شناخت و اتصال به خدا و حقیقت مطلق در نظر گرفته شده است. 


از سوی دیگر، عشق در اشعار امپراطور می‌تواند به شکل عشق مجازی و رمانتیک نیز ظاهر شود. 

در این حالت، او احساسات عمیق و پرشوری را که انسان در عشق به معشوق تجربه می‌کند، با زبانی زیبا و ظریف شاعرانه توصیف نموده است. 


این عشق زمینی در اشعار او ممکن است با نوعی از درد و رنج همراه باشد که از ناپایداری و گذری بودن زندگی و عشق ناشی می‌شود. اما در این حالت نیز، عشق نیرویی مثبت و سازنده که انسان را به سمت درک بهتر از خود و جهان هستی هدایت می‌کند، دیده می‌شود. 


به طور کلی، عشق در اشعار امپراطور نه تنها یک تجربه شخصی بلکه یک مسیر برای درک و تجربیات معنوی و انسانی است. 


هنر: 

امپراطور؛ جایگاه ویژه‌ای برای هنر در زندگی و آثار خود قائل بوده است. 

او هنر را نه تنها وسیله‌ای برای بیان احساسات و افکار، بلکه ابزاری برای جستجوی حقیقت و زیبایی در زندگی می‌داند. 


**هنر در اشعار و آثار امپراطور** 


به مثابه ای یک نیروی خلاقانه و الهام‌بخش ظاهر می‌شود که می‌تواند جهان را به شکلی جدید و عمیق‌تر به تصویر بکشد. 

او هنر را یک زبان جهانی می‌داند 

که فراتر از مرزها و تفاوت‌های فرهنگی می‌تواند انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک کند. 


**دیدگاهش نسبت به هنر** 

شامل احترام به ارزش‌های هنری و فرهنگی بوده؛ و هنر را بخشی از هویت فردی و جمعی می‌داند 

که می‌تواند به حفظ و انتقال فرهنگ و ارزش‌های انسانی کمک کند.

در همین راستا، او معتقد است که هنر باید همواره در خدمت انسانیت و اخلاق باشد و بتواند پیام‌های عمیق و معنادار به جامعه منتقل کند. 


**هنر وسیله‌ی تربیتی و روحانی** 


امپراطور؛ هنر را راهی برای رسیدن به تعالی روحی و معنوی می‌داند.

در آثارش، هنر نه تنها برای لذت‌ بردن و تفریح، بلکه برای رشد و توسعه‌ی فردی و جمعی به کار رفته است. 


در نهایت، هنر در زندگی امپراطور بازتاب‌دهنده‌ی نگاه عمیق او بجهان و تلاش برای کشف زیبای ها و حقایق زندگی بوده است.

هنر برایش پلی است که انسان را بسوی درک بهتر از خود و جهان اطرافش هدایت می‌کند. 


فناوری روز:

امپراطور به فناوری روز به عنوان یکی از عوامل مهم در تحول و پیشرفت جوامع نگاهی مثبت دارد. 

او فناوری را ابزاری می‌داند که اگر به درستی استفاده شود، می‌تواند زندگی انسان‌ها را بهبود بخشد و ارتباطات، آموزش، بهداشت، و بسیاری از جنبه‌های دیگر زندگی را ارتقا دهد. 


از دیدگاه امپراطور، فناوری روز می‌تواند به حل بسیاری از مشکلات جهانی مانند فقر، بیماری‌ها، و تغییرات اقلیمی کمک کند. او معتقد است که دسترسی به اطلاعات و دانش از طریق فناوری، امکان پیشرفت‌های علمی و اجتماعی را برای همه افراد فراهم می‌کند و می‌تواند به ایجاد یک جامعه عادلانه‌تر و آگاه‌تر کمک کند. 


با این حال، امپراطور هشدار می‌دهد که استفاده نادرست یا بی‌رویه از فناوری می‌تواند به چالش‌های جدیدی مانند کاهش ارتباطات انسانی، افزایش نابرابری‌ها، و تهدیدهای امنیتی منجر شود.

  تأکید بر آن که فناوری باید با مسئولیت و با توجه به ارزش‌های انسانی مورد استفاده قرار گیرد تا بتواند به بهبود واقعی زندگی بشر منجر شود. 


در مجموع، امپراطور به فناوری روز با دیدی متعادل و انتقادی نگاه می‌کند و بر اهمیت استفاده هوشمندانه از آن برای بهبود فردی و اجتماعی تأکید دارد. 


سخن آخر: 

امپراطور در سخن آخر خود به اهمیت عشق، عدالت، و انسانیت تأکید دارد. 

او باور دارد که زندگی انسان باید در خدمت به دیگران و تلاش برای ایجاد جهانی بهتر سپری شود.

از دیدگاه او، تنها از طریق پیروی از اصول اخلاقی و گسترش عشق و همدلی می‌توان به یک جامعه عادلانه و انسانی دست یافت. 


او انسان‌ها را به تفکر و تدبر عمیق‌تر دربارهٔ معنای زندگی و مسئولیت‌های فردی دعوت می‌کند. پیام امپراطور به خوانندگان این است که هر فرد باید با استفاده از قدرت درونی خود، نقشی مثبت در جهان ایفا کند و به دنبال خلق زیبایی، معنا، و عدالت در زندگی باشند.

حال در گیری آشنا ماندیم


 

بیت غزل: 

رفت بیگانه پشتِ کارِ خودش 

حال در گیری آشنا ماندیم 

احمد محمود امپراطور