۱۴۰۴ تیر ۶, جمعه

سپاس نامه از فرهیختگان مجله‌ی وزین ادبی لیراو

 

شاعر احمد محمود امپراطور 

درود و سپاس بی‌پایان نثار رهبران فرهیخته و دست‌اندرکاران ارجمند و توانای

مجله‌ی وزین ادبی لیراو،

ویژه‌ی پاسداشت زبان و فرهنگ پارسی.


سردبیر فرهیخته: حمیدرضا اکبر شروه

مدیر اجرایی پرتلاش: عبیدالله سنگینوف

دبیر شعر ملل فرزانه: صفیه میلاد

طراح هنرمند: آرین


با نهایت مهر و بزرگواری، غزل مرا شایسته‌ی دیده شدن دانسته و آن را به زیور طبع و نشر آراستند.


چه میشود که بیایی بهارِ من باشی

مه و ستاره و خورشید و یارِ من باشی 

در اُستان دلم میکنم مکانت را

به فرش سرخ جگر افتخارِ من باشی

تو بلبلی و به هر جا بهار ناله کنی

تو باغ یاسمن و لاله زارِ من باشی 

بغل کنم به هوای تو من خیالاتم 

بهشت و دار جهان و دیارِ من باشی

به شور پیرهنت عطرِ عشق ارزن کن

سکون وسوسه ای بی‌قرارِ من باشی

تو آیی سال نو آید تو آیی عید شود

تو نازنین خوشی روزگارِ من باشی

قدم گذار به چشمانِ خسته از هجران 

که فصلِ آخرِ چشم انتظارِ من باشی 

تو سال هاست به محمود سوژه‌ای جانم

تو بهترین ز هزاران هزارِ من باشی 

--------------

جمعه اول حمل 1404 خورشیدی

که برابر میشود به 21 مارس 2025 میلادی  


در روزگار پرآشوبی که بنیان‌های زبان، ادب و هنر پارسی دستخوش آسیب‌های گوناگون است، این توجه ارزشمند، جای بسی مباهات و دلگرمی‌ست.


باشد که این تلاش‌های فرهنگی، چراغ پر فروغ زبان پارسی را هماره فروزان نگاه دارد.

با مهر و ارادت 

احمد محمود امپراطور

۱۴۰۴ تیر ۲, دوشنبه

احمد محمود امپراطور ایک معاصر افغان شاعر، فنکار، گرافک ڈیزائنر اور دانشور ہیں۔

 

احمد محمود امپراطور ایک معاصر افغان شاعر، فنکار، گرافک ڈیزائنر اور دانشور ہیں۔

احمد محمود امپراطور ایک معاصر افغان شاعر، فنکار، گرافک ڈیزائنر اور دانشور ہیں۔ وہ کابل شہر کے کارتے سہ علاقے میں پیدا ہوئے، مگر ان کے آبا و اجداد کا تعلق بدخشان سے ہے۔ ان کی شاعری محبت، انسانیت، امن، حسن اور تصوف سے بھرپور ہے۔ خوبصورت چہرے اور بلند اخلاق کی وجہ سے انہیں "یوسف ثانی" اور "دلوں کا شاعر" کہا جاتا ہے۔ ان کے اشعار، تخلیقات اور خیالات نے ادب اور فن کے میدان میں گہرا اثر ڈالا ہے۔


به کویت تا سحر شب زنده دارم- شاعر احمد محمود امپراطور



به کویت تا سحــر شب زنده دارم

بیــــا زین بیش مگـــذار انتـــظارم 

شوم گاهی من از این زندگی سیر

بســــوزد کـــــاش بخـت نـــابکارم 

جوانـی رفت و روزِ خوش نــدیدم 

بخاکستـــــــر فکنــــــدی نوبهـارم

رهــــــا کردی مــــرا در آتش جنگ

مگر رســـــم وفـــــــا این بود یارم

تـــو را من از خدا خواهـــم بهرجا

اگر باشی به دنیـــــــــا غم ندارم

شــــــوم قــــربان بــاغ و بوستانت

به ســـــرو قامتت قمـــری و سارم

نبینـــــــم تاکــه رویت کی بمیــرم

به پیش پـــــای تو جـــان میسپارم

اگـــــر از دیــده ام دوری گـــــزیدی

به دل هـــر لحظه باشـی در کنارم

لقب ده هرچه میخواهی به محمود

به پیش شــــــــاه عالـم هوشیارم 

-------------------------------------

احمد محمود امپراطور

۱۴۰۴ تیر ۱, یکشنبه

یک تحول خردمندانه برتر از انقلابی‌ست که از هیجان سرچشمه می‌گیرد،

 

سخن احمد محمود امپراطور 

یک تحول خردمندانه برتر از انقلابی‌ست

 که از هیجان سرچشمه می‌گیرد، 

زیرا اصلاحی آگاهانه، پایدار و به‌دور از ویرانی‌ست.

احمد محمود امپراطور

۱۴۰۴ خرداد ۳۰, جمعه

بخنـــد و ناز کن و جلوه کن حصارم کن


شاعر احمد محمود امپراطور 
 

بخنـــد و ناز کن و جلوه کن حصارم کن

میان سینــــه ی خود تنگ در فشارم کن 

بگیر و بوسه بزن از لب و زبان و رخم 

به شعله های لبت ســــوز و داغدارم کن 

به پیچ نستــــرن خود به جسم مجنونم

ز جــــام لاله عــــرق ریــز و آبدارم کن 

ز عطر غنچـــه نارنگی تــازه کن حالـم

به طعــم گـرم نمک سود خود خمارم کن

به حلقـه حلقـه ی زلفت مــرا بزن پیوند

به عضو عضو تنت پیـــچ و بیقرارم کن

به نظم ناله ی احساس خود بخوان آهنگ

به رقص پیـــــکر و ترفنـــد استوارم کن

تو هر چه باده بریـــزی بریز می نوشــم 

تمـام جســـم خودت را به عشق بارم کن 

دماغ شــوخ و هوسبـاز من ببر از هوش 

تو با کـــرامت خود بـــاز هوشیـــارم کن

من از هـزار یکی خواهش خودم گفتـــم 

تو از هــــــزار همیــن را به اختیارم کن

تمــام خواست من در سخن نمــی گنجد

بیا و بیشتـــــر از هـــــر چه آشکارم کن

به عمق محور اندامت عشق میـــــورزم

تو تازه تازه نفس گیــــــــر و ابتکارم کن

به موج هرنگه ات غرق میشود محمود 

بیـــــا چو ساحل مقصـــود در کنارم کن 

-------------------------------------

سه شنبه 10 ثور 1398 خورشیدی 

که برابر میشود به 30 اپریل 2019 ترسایی

سرودم 

احمد محمود امپراطور




۱۴۰۴ خرداد ۲۸, چهارشنبه

آرمان به دل شدیم که یک روز در جهان


آرمان به دل شدیم که یک روز در جهان 

جنگی نباشد و خبر خوش به ما رسد 

احمد محمود امپراطور 

۱۴۰۴ خرداد ۲۶, دوشنبه

دیدار بانو لیلما حسینی و شیر احمد یاور کنگورچی



یادگاری از روزگاران شیرین

در سال ۱۳۸۶ خورشیدی، در یکی از روزهای مملو از خاطره، شخصی از دفتر «بابای ملت» به خانه‌ی ما قدم رنجه فرمود. او نزد پدرم، شیر احمد یاور کنگورچی، آمد و با احترام تمام گفت:

«شماره تماس‌تان را می‌خواهم تا به خانم لیلما حسینی، همسر شهزاده محمدنادر ظاهر، برسانم. چند روزی‌ست که به کابل آمده‌اند و در کارته سوم اقامت دارند. 

جویای حال شما شده‌اند و مرا مأمور یافته‌اند تا شما را یافته، فرصتی برای دیدار فراهم آید.»


پدرم، که سالیان درازی از این بانوی بزرگوار بی‌خبر بود، چنان شادمان و متأثر شد که گویی عزیز گمشده‌ای را باز یافته است. 

بی‌درنگ شماره تماس خویش را در اختیار آن فرستاده نهاد.

روز بعد، خانم لیلما حسینی با پدرم تماس گرفتند و قرار دیداری نهادند. 

آن روز، به گمان اغلب، جمعه‌ای بود روشن و پرمهر. 

منزل ما نیز در کارته سوم کابل بود و فاصله‌ میان خانه‌ هایمان، با موتر، بیش از سه دقیقه نمی‌شد.

رهسپار منزل‌شان شدیم.

 آنگاه با پذیرایی‌ شاهانه، ولی برخاسته از دل‌ های پاک و ساده‌دلانه، روبه‌رو گشتیم. 

خانم لیلما حسینی با چشمانی پر از مهر، دستان پدرم را بوسیدند و پدرم، با چشمانی نمناک، دستان ایشان را بوسه زدند.

با لهجه‌ی شیرین هراتی و زبانی سرشار از مهر و ادب، بارها و بارها گفتند:

«شیراحمد جان، برادر عزیزم... 

شکر خدا که زنده ماندیم و دیدار تازه شد.»


ساعاتی طولانی از آن روز را در گفت‌وگو و بازخوانی خاطرات دیرینه گذراندند؛ 

از روزگار وطن، از حضرت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، از جناب میر حیدر حسینی، و شهزاده محمد نادر یاد کردند.

 من، خاموش و شگفت‌زده، تماشاگر و شنونده‌ی این دیدار پربار معنوی میان خواهر و برادری معنوی بودم.


در پایان، با اجازه‌ی هر دو بزرگوار، چند قطعه عکس به یادگار گرفتم.

 پدرم نیز همان‌جا، با طبع سرشار شاعرانه‌اش، رباعی‌ای زیبا بداهه سرود و با خطی خوش تقدیم آن بانوی گران‌مایه کرد.


شایان ذکر است که خانم لیلما حسینی در زمان سلطنت، استاد مادر گرامی‌ام بودند و مادرم تا صنف هشتم، شاگرد وفادار ایشان بود.

و در تاریخ ۳۱ می ۲۰۲۵ میلادی که برابر میشود

۱۰ جوزا ۱۴۰۴ خورشیدی

۲۳ ذی‌القعده ۱۴۴۶ هجری قمری

با اندوهی سنگین و ناباورانه، از صفحه‌ی فرزند گرامی‌شان، شهزاده مصطفی ظاهر، خبر رحلت آن بانوی فرزانه، عفیفه و خدمت‌گذار صادق میهن را دریافتم. 

این خبر، قلبم را لرزاند و غمی سنگین بر جانم نشست.


از درگاه پروردگار یکتا، برای روح پاک، نورانی و پر آوازه‌ی آن بانوی شریف، طلب آمرزش و آرامش ابدی می‌نمایم. 

همچنین، برای بازماندگان محترم‌ شان، صبر جمیل و اجر جزیل آرزو دارم.

إنا لله و إنا إلیه راجعون

اللهم اغفر لها وارحمها وأسكنها فسيح جناتك

با نهایت اندوه و تأثر

نویسنده: احمد محمود امپراطور

کابل/ افغانستان 

۱۴۰۴ خورشیدی

۱۴۰۴ خرداد ۱۵, پنجشنبه

تجلیل نامه

 


تجليل نامه: 

با کمال افتخار و احساسی آمیخته با مهر و احترام، چهاردهمین ۱۴ سال دوستی‌ام را با دانشمند فاضل، استاد فرهیخته و انسان متواضع، جناب انجنیر محمد فهیم مهمند صاحب، از طریق شبکه اجتماعی فیسبوک، گرامی می‌دارم. 

این دوستی دیرینه، بی‌ هیچ رنگ از ریا و بی‌ هیچ نشانی از تظاهر، در طی سالیان، همچون نهالی پاک و آبیاری‌ شده با صداقت، به‌بار نشسته است.


در طول این چهارده سال، دوستانی بسیار، با شور و هیجانی آتشین، پا به دایرهٔ رفاقت گذاشتند و عده‌ ای نیز، با سردی و خاموشی، بی‌ هیچ وداعی، از این مسیر کنار رفتند. 

من اما، به سهم خود، از این همه رفت‌ و آمد، تجربیات اندوختم، 

و به درکی ژرف رسیدم؛ درکی که نشان داد دوستیهای ماندگار، نه در گرو میزان تحصیلات است و نه وابسته به جایگاه و عنوان، بلکه بستگی دارد 

به جوهر درون، شرافت، وفاداری، و شخصیت واقعی انسانها.


به‌ راستی که آزمون زمان، حقیقت‌ ها را آشکار می‌ سازد.


من هیچ‌گاه، نه در دنیای حضوری روزمرگی و نه در دنیای مجازی و صفحات اجتماعی، از کسی دل‌گیر نیستم. 

به دوستانی که همچنان هستند، دلگرمم؛ و از آنانکه به‌ هر دلیل دور مانده‌ اند یا خاموش شده‌اند، 

سپاسگزارم، چرا که هر کدام، نقشی در مسیر زندگی و رشد فکری من داشته‌اند.

و تجربیات گوناگونی به من آموختند 

 همواره برای‌شان دعای خیر، صحت و آرامش می‌کنم.


جهان جای شگفتی‌ست، و روابط انسانی نیز همچون فصولی طبیعت، گاه بهارند و گاه خزان. 

بسیاری از روابط تاریخ انقضای نانوشته‌ای دارند. 

اما در نهایت، ما انسان‌ها هستیم که انتخاب می‌کنیم: 

پایداری یا ناپایداری؛ ماندن یا گذشتن.


در این میان، دوستی با جناب مهمند صاحب، برایم مایهٔ مباهات و افتخار است؛ چرا که در وجود ایشان، صفای دل، عمق اندیشه و فروتنی را توأمان یافته‌ام. 

برای ایشان، و برای همهٔ دوستانی که در قلبم جای دارند، از درگاه پروردگار، عمر باعزت، تندرستی، آرامش پایدار، و کامیابی‌ های بی‌ پایان طلب می‌کنم.


باشد که دوستی‌ هایمان، همچون درختی تنومند، در خاک مهربانی ریشه دواند و در آفتاب صداقت، همواره سبز بماند.


با مهر فراوان.

احمد محمود امپراطور