۱۴۰۴ فروردین ۵, سه‌شنبه

شب حریم اسرار و آستانه‌ی الهام

 



شب حریم اسرار و آستانه‌ی الهام

شب، حریم اسرار و آستان قدس الهام است، 

قلمرویی که در سکوتش، روح به بلندای افلاک عروج می‌کند 

و در ظلمتش، شعله‌های اشتیاق، فروزان‌تر از اختران می‌درخشند.

 هنگامی که جهان در ژرفای آرامش فرو می‌رود 

و زمان در ساحت سکوت متوقف می‌گردد، 

جان‌ های بصیر از حجاب‌ های روزمرگی عبور کرده

 و در اقیانوس بی‌کران معنا، غوطه‌ور می‌شوند. 

در این خلوتگاه قدسی، حقیقت با لطافت واژه‌ها تجلی می‌یابد 

و ادراک در بارگاه شب به کمال می‌رسد.


من نیز در سایه‌سار شب‌های جاودانه، از قید و بند عالم خاکی 

رهایی یافته و به آستانه‌ی معرفت پای نهاده‌ام.

 در خلوتی که آسمان، سرود حضور می‌خواند 

و ستارگان، رازهای ازلی را زمزمه می‌کنند،

 با قلمی برخاسته از جوهر عشق، سرنوشت محبت را بر الواح زمان حک کرده‌ام. 

در هر شب، نوری از سرچشمه‌ی ادراک در جانم طلوع می‌کند 

و در شعاع آن، جهان را از پنجره‌ای دیگر به نظاره می‌نشینم. 

در همین سکوت متبرک و آگاهی بی‌کران، 

ناله‌ی دلدادگان را به زبان حقیقت سروده‌ام و فریاد مظلومان را شجاعانه در هیئت نثر و نظم، به گستره‌ی هستی سپرده‌ام.


سپاس بی‌حد معبود را که در این تیرگی‌های شبانه، قلب و ذهنم

 را از خورشید مهر و معرفت منور ساخته است. 

آن‌گاه که اختران در طاق کبود آسمان می‌درخشند، دل من در ژرفای تفکر بیدار است. 

آنچه در تابش روز پنهان می‌ماند، در حریم شب بر من مکشوف می‌گردد. هر خاموشی، آوایی از حقیقت را در وجودم بیدار می‌کند

 و هر تیرگی، نوری را در ژرفای جانم می‌افروزد.


بی‌شک، شب برای من حریم قدسی و فرصتی بی‌بدیل بوده است؛

 تا اندیشه‌هایم را در آسمان خیال پرواز دهم، 

عواطفم را در ساحت کلمات ابدی سازم و در فراسوی مرزهای 

عالم خاکی، حقیقت را جست‌وجو کنم. 

در این خلوتگاه آسمانی، با دلی آکنده از محبت و چشمی بینا 

به افق‌های معنا، اسرار هستی را در آیینه‌ی سخن منعکس ساخته‌ام. 

حقیقت را در آغوش واژه‌ها زنده کرده‌ام و نغمه‌ی خاموش دل‌های شکسته را با طنین عشق در گستره‌ی شب طنین‌انداز نموده‌ام.

با مهر و عشق

احمد محمود امپراطور

سه شنبه 05 حمل 1404 خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر