آنان که از گوهر اصالت و جوهر شرافت تهیاند، اگر هزار جامهی فضل و فرزانگی بر تن کنند،
بر بلندای جبروت و اقتدار جلوس نمایند، یا خزائن عالم را به چنگ آورند، از زندان طینتِ خویش گریزی نخواهند یافت.
عظمت را نه به جلال و شکوه میتوان سنجید، نه به زخارف دنیا، و نه به علمی که در کورهراههای دنائت، آتشافروز شرارت گردد.
شکوه راستین، در بلندی همت، صلابت اندیشه و طهارت جان نهفته است، نه در زرقوبرقِ قدرتی که بر دوش وهم و تزویر استوار باشد.
فرومایگان، چنان ماران زهرآلودند که اگر به سندس و استبرق پیچیده شوند، از نیشِ ذاتیشان کاسته نخواهد شد.
اگر بر سریرِ سلطه تکیه زنند، عدالت را به مذبح خودکامگی میبرند؛ اگر به زر و سیم دست یابند، آن را جز در مسیر تباهی و تبهکاری صرف نمیکنند؛ و اگر به علم آراسته گردند، از آن شمشیری برای فریب و مکر میسازند.
اینان نه طلایهداران فضیلتاند، نه پیشاهنگان معرفت، که در سایهی حیله و ریا، شالودهی اخلاق را سست میکنند و خرمن ارزشهای انسانی را به تندباد هلاکت میسپارند.
حضور چنین عناصر تباهسرشت در پیکرهی اجتماع، همچون طوفانی است که اساس انسانیت را در هم میشکند و خرابهای از امید و آرزو بر جای مینهد.
هرچه بر گسترهی قدرتشان افزوده شود، دامنهی فساد و دهشتافکنیشان ژرفتر خواهد شد.
نه مرهمی بر زخمهای عمیق بشریاند، نه فروغی در ظلماتِ اندوه، که چونان سایههای وهم و نکبت، روشنی را میبلعند و تیرگی میپراکنند.
اما تاریخ، این داور بیطرف و حقیقتگویِ روزگاران، همواره شهادت داده است که نه تاجِ سلطنت، خسیسان را به بزرگی میرساند، نه سیم و زری که در چنگال آزمندی فشرده شود، اصالت میآفریند، و نه قدرتی که بر ویرانهی تقوا بنا گردد، دوام مییابد.
آنان که از گوهرِ عزت و بلندای همت محروماند، هرچه گرد آورند، جز باری گران بر دوش انسانیت نخواهند افزود، و سرانجام، در گردابی که از حرص، تزویر و ستم گستردهاند، خویشتن را خواهند بلعید.
و این است فرجامِ محتومِ آنان که بر بستر نخوت و شرارت، بنای اقتدار خویش نهادهاند.
شاعر و نویسنده: احمد محمود امپراطور
حوت 1403 خورشیدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر